get away

/ˈɡetəˈweɪ//ɡetəˈweɪ/

معنی: گمشو، برو، گریز، اغاز، دور شو، فرار، گمشو
معانی دیگر: 1- رفتن، عزیمت کردن 2- گریختن، فرار کردن 3- آغاز کردن (مسابقه)، getaway اغاز، گریز، برو، دور شو، (در مسابقه و غیره) آغاز، شروع، away get اغاز، برو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an escape, esp. from the police.
مشابه: escape

(2) تعریف: the opening portion of a race; takeoff.

(3) تعریف: a period of relaxing away from daily cares, or a place, such as a cabin or resort, for doing so.
مشابه: retreat
صفت ( adjective )
(1) تعریف: used for an escape, as a car.

- The police fired shots at the getaway car.
[ترجمه yousef] پلیس به ماشین فراری شلیک کرد
|
[ترجمه م.ر] پلیس به سمت اتومبیل فراری شلیک کرد.
|
[ترجمه گوگل] پلیس به سمت خودروی فراری تیراندازی کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس به سمت اتومبیل getaway شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: concerning or used for a period of relaxation away from work or daily cares.

- a getaway weekend
[ترجمه محسن] مسافرت کوناه مدت
|
[ترجمه گوگل] یک تعطیلات آخر هفته
[ترجمه ترگمان] یک تعطیلات آخر هفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the prisoners made their getaway at night
زندانیان فرار خود را در شب به انجام رساندند.

2. We walked to the next beach to get away from the crowds.
[ترجمه اشکان] به ساحل بعدی رفتیم تا از شلوغی خلاص شیم
|
[ترجمه گوگل]برای دور شدن از شلوغی به سمت ساحل بعدی رفتیم
[ترجمه ترگمان]به ساحل بعدی رفتیم تا از جمعیت دور شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Get away from me-your breath stinks.
[ترجمه گوگل]از من دور شو نفست بو می دهد
[ترجمه ترگمان] از من دور شو نفست بوی گند میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now he was dead, and I could not get away from my sadness.
[ترجمه مجتبی] حالا او مرده بود و من نمیتونستم از غم و اندوهم فرار کنم
|
[ترجمه گوگل]حالا او مرده بود و من نمی توانستم از غم خود دور شوم
[ترجمه ترگمان]حالا او مرده بود و من نمی توانستم از غم و اندوه خود دور شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They shouldn't be allowed to get away with it.
[ترجمه گوگل]آنها نباید اجازه داشته باشند که با آن کنار بیایند
[ترجمه ترگمان]آن ها نباید اجازه بدهند با آن فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She didn't get away until nine last night.
[ترجمه گوگل]تا ساعت نه دیشب فرار نکرد
[ترجمه ترگمان]اون تا ۹ شب قبل از اینجا نرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The amazing thing is, he really believes he'll get away with it.
[ترجمه گوگل]نکته شگفت انگیز این است که او واقعاً معتقد است که از پس آن بر می آید
[ترجمه ترگمان]نکته جالب این است که او واقعا فکر می کند با این موضوع کنار می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can't get away from the fact that the cost of living is always rising.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از این واقعیت دور شوید که هزینه های زندگی همیشه در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید از این حقیقت دور شوید که هزینه زندگی همیشه در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If I thought I could get away with it, I wouldn't pay any tax at all.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می‌کردم می‌توانم از پس آن بربیایم، اصلاً مالیات نمی‌دادم
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کردم می توانم با آن فرار کنم، هیچ مالیات نمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't get away with anything in her class-she has eyes in the back of her head.
[ترجمه 423] تو نمی تونی ( در حین انجام دادن کاری خلاف ) در کلاس او گیر نیفتی، او در پشت سرش ( نیز ) چشم دارد.
|
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید در کلاس او از هیچ چیز فرار کنید - او چشمانش در پشت سرش است
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با هر چیزی که تو کلاسش بود قسر در بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you cheat in the exam you'll never get away with it.
[ترجمه 423] اگر تو امتحان تقلب کنی، هرگز نمی تونی گیر نیفتی.
|
[ترجمه گوگل]اگر در امتحان تقلب کنید، هرگز از آن دور نمی شوید
[ترجمه ترگمان]اگر در امتحان تقلب کنی هرگز نمی توانی با آن فرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No one can flout the rules and get away with it.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند قوانین را زیر پا بگذارد و از آن دور شود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند قوانین را انکار کند و از آن فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She'd gladly have gone anywhere to get away from the cottage.
[ترجمه گوگل]او با کمال میل به هر جایی می رفت تا از کلبه دور شود
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر جا باشد که از این کلبه خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I like to get away from London at the weekend.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم آخر هفته از لندن فرار کنم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد آخر هفته از لندن دور شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I wanted a divorce. I wanted to get away.
[ترجمه گوگل]می خواستم طلاق بگیرم می خواستم فرار کنم
[ترجمه ترگمان]من طلاق می خواستم می خواستم از اینجا برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They made their getaway along a pavement on a stolen motorcycle.
[ترجمه گوگل]آنها با یک موتورسیکلت دزدیده شده در امتداد پیاده رو فرار کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول یک پیاده رو با یک موتورسیکلت دزدی، فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The gunmen made a getaway on foot.
[ترجمه گوگل]افراد مسلح با پای پیاده فرار کردند
[ترجمه ترگمان]مردان مسلح پیاده به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The getaway car was dumped near a motorway tunnel.
[ترجمه گوگل]خودروی فرار در نزدیکی تونل بزرگراه انداخته شد
[ترجمه ترگمان]ماشین فراری نزدیک یک تونل اتوبان پهن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The getaway car had been ditched a couple of kilometres away from the scene of the robbery.
[ترجمه گوگل]خودروی فراری در چند کیلومتری محل سرقت به زیر آب رفته بود
[ترجمه ترگمان]ماشین فرار چند کیلومتر دورتر از محل سرقت از هم جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The robbers ditched the getaway car.
[ترجمه گوگل]سارقان خودروی فرار را رها کردند
[ترجمه ترگمان] دزدا ماشین فرار رو گم کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The two masked men made their getaway in a stolen van.
[ترجمه گوگل]دو مرد نقابدار با یک ون سرقتی فرار کردند
[ترجمه ترگمان]دو مرد نقاب دار فرار خود را در یک ون دزدی ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Big Bear Lake is a popular weekend getaway .
[ترجمه گوگل]دریاچه خرس بزرگ یک تعطیلات آخر هفته محبوب است
[ترجمه ترگمان]دریاچه خرس بزرگ یکی از روزه ای آخر تعطیلات آخر هفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The burglar made his getaway across the roof.
[ترجمه گوگل]سارق از پشت بام فرار کرد
[ترجمه ترگمان]سارق از پشت بوم فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The robbers abandoned their getaway car in Sealand Road.
[ترجمه گوگل]سارقان خودروی فرار خود را در جاده Sealand رها کردند
[ترجمه ترگمان]دزدان ماشین getaway را در جاده Sealand رها کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The robbers shot a policeman before making their getaway.
[ترجمه گوگل]سارقان قبل از فرار به یک پلیس شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]دزدان قبل از اینکه بتوانند فرار کنند یک پلیس را کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The getaway car made off towards Horrocks Avenue.
[ترجمه گوگل]ماشین فرار به سمت خیابان هوراکس حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به سمت خیابان Horrocks به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. They were on the dashboard of his getaway van, which he crashed after the £000 raid in Leigh-on-Sea, Essex.
[ترجمه گوگل]آنها روی داشبورد ون فراری او بودند که پس از یورش هزار پوندی در لی آن سی، اسکس، با آن تصادف کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها روی داشبورد ون his تصادف کرده بودند که پس از حمله ۳۰۰۰ پوندی در Leigh در اسکس سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. But these sheep weren't posing for a rural getaway or a pastoral retreat.
[ترجمه گوگل]اما این گوسفندها برای یک استراحت روستایی یا یک خلوتگاه شبانی ژست نمی گرفتند
[ترجمه ترگمان]اما این گوسفندان خود را برای یک شهر کوچک روستایی یا یک پناه گاه روستایی جا نگذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The getaway van was later found abandoned along with the stolen scrap metal.
[ترجمه گوگل]وانت فرار بعداً رها شده همراه با آهن قراضه سرقت شده پیدا شد
[ترجمه ترگمان]ون فراری بعد از آن، تنها با یک تکه فلز دزدیده شده، تنها مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The two gunmen succeeded in making a getaway on foot.
[ترجمه گوگل]دو مرد مسلح با پای پیاده موفق به فرار شدند
[ترجمه ترگمان]این دو مرد مسلح موفق شدند پیاده به راه بیفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گمشو (فعل)
get away

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

دور شو (اسم)
getaway

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

گمشو (اسم)
getaway, scat

انگلیسی به انگلیسی

• escape, flee, break free; leave, depart
escape, flight, fleeing
used as a means of escape; used as a place of relaxation, used as a retreat
when someone makes a getaway, they leave a place in a hurry, often after committing a crime; an informal word.

پیشنهاد کاربران

There is no getting away from it
جای انکار نیست ، نمیتونی زیرش بزنی، خربزه خوردی پای لرزش بشین،
Weekend get away
دور دور اخر هفته
Get away with something
تقاص کاری رو پس نده
خود را از کسی یا چیزی دور کردن
تعطیلات کوتاه مدت
دَر رو، فرار کن
قسر در رفتن
سفر رفتن
Set off for a vacation
عازم سفر شدن
Escape
گریختن، فرار کردن
Short trip
سفر کوتاه
تعجب نشان دهنده ناباوری خفیف
a short vacation
جون سالم به در بردن
: get away from it all
از همه چی خلاص شدن ( از همه استرس و دردسرها خلاص شدن )
اگه وصل باشه اسم هستش به معنی "گریز"
Getaway = a short vacation
to go somewhere �different �from where you �live �in� order� to have a rest or a� holiday
Verb : گم شو
Noun : فرار
Adj : دورافتاده ، گمشده
کنار اومدن با چیزی.
۱ - فرار، گریز , در رفتن ( اسم )
rapid escape specially by criminals
۲ - تعطیلات vacation
• He secretly took getaways with his
ex - girlfriend after marriage to his wife
برو کنار !
کنار اومدن
تو تعطیلات جایی رفتن
فرار کردن
قاپ زدن
قسر دررفتن
1. An escape from a place
2. A short holiday
غیبش زد.
A short trip
یک سفر کوتاه
۱، فرار کردن - گریختن
۲، حرکت کردن یا خروج از جایی
۳، اصطلاحی برایِ تعجب ( امکان نداره، ممکن نیست! )
Rojas's right_hand man got away
به معنی همکار یا دست راست من رفت
ترک کردن، رها کردن
1. Rest. یا همون استراحت
2. a way connected two place
جیم زدن
موفق به ترک کردن جایی
فرار کردن یا گریختن از کسی یا جایی
برو بیرون
خلاص شدن
رفتن
در رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس