garble

/ˈɡɑːrbl̩//ˈɡɑːbl̩/

معنی: تحریف، ضایعات، تحریف کردن، الک کردن
معانی دیگر: دستکاری کردن (در متن یا نوشته)، (در اثر سهل انگاری) بد نقل قول کردن، (در اثر بدی دستگاه فرستنده یا بدی هوا) پیام نامفهوم پخش کردن، (داستان و غیره را) به طور بی معنی بازگو یا بازنویس کردن، (مهجور) سرند کردن، غربال کردن، بیختن، (نادر) گلچین کردن، دستچین کردن، فضولات

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: garbles, garbling, garbled
• : تعریف: to mix up, distort, or confuse (a message, translation, or the like); cause to be disordered or unintelligible.
مشابه: jumble, mangle, scramble

- We received the message, but it was so garbled that we couldn't understand it.
[ترجمه گوگل] پیام را دریافت کردیم، اما آنقدر درهم و برهم بود که نتوانستیم آن را بفهمیم
[ترجمه ترگمان] پیام را دریافت کردیم، اما خیلی آشفته بود که ما نمی توانیم آن را درک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: garbler (n.)
(1) تعریف: something that has been garbled.

(2) تعریف: the action or process of garbling.

جمله های نمونه

1. There was a garbled message from her on my answering machine.
[ترجمه گوگل]یک پیام درهم از طرف او در منشی تلفنی من بود
[ترجمه ترگمان]روی پیغام گیر من یه پیغام گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He left a rather garbled message on my answerphone.
[ترجمه گوگل]او یک پیام نسبتاً درهم بر روی تلفن من گذاشت
[ترجمه ترگمان]اون یه پیغام کمی روی پیغام گیر من گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The papers had some garbled version of the story.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها نسخه ای درهم از داستان داشتند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها داستان درهم و برهمی از داستان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave a garbled account of what had happened.
[ترجمه گوگل]او گزارشی درهم از آنچه اتفاق افتاده بود ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او شرح داد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Coastguard needs to decipher garbled messages in a few minutes.
[ترجمه گوگل]گارد ساحلی باید پیام های مخدوش را در چند دقیقه رمزگشایی کند
[ترجمه ترگمان](Coastguard)در عرض چند دقیقه باید پیام های کوتاه را رمزگشایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The secret is used to garble the password, and the same secret can be used to retrieve the original password.
[ترجمه گوگل]از Secret برای مخدوش کردن رمز عبور استفاده می شود و از همان راز می توان برای بازیابی رمز اصلی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از رمز برای garble رمز عبور استفاده می شود، و همان راز می تواند برای بازیابی گذرواژه اصلی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You garble my words from their real meaning.
[ترجمه گوگل]شما کلمات من را از معنای واقعی خود به هم می ریزید
[ترجمه ترگمان]تو کلمات منو از معنای واقعی اونا پاک می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They "gobble", and Gore's gobbling soon turnssintos"garble".
[ترجمه گوگل]آنها "قوره" می کنند، و گور به زودی گول می خورد
[ترجمه ترگمان]آن ها \"gobble\" را می خورند، و \"گور\" به زودی \"garble\" را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You might think based on that, that garble and garbage were related, since what's left once you remove the good stuff by garbling it, is the bad stuff, or garbage.
[ترجمه گوگل]ممکن است بر اساس آن فکر کنید که آشغال و آشغال با هم مرتبط هستند، زیرا چیزی که وقتی چیزهای خوب را با به هم ریختن آن حذف می کنید، باقی می ماند، چیزهای بد یا زباله است
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بر این اساس فکر کنید که زباله و زباله به هم مربوط هستند، زیرا زمانی که شما چیزهای خوب را با استفاده از آن حذف می کنید، آن چیز بد است، یا زباله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And, finally, there are the people who garble or say their name or phone number too fast.
[ترجمه گوگل]و در نهایت، افرادی هستند که نام یا شماره تلفن خود را خیلی سریع به زبان می آورند یا می گویند
[ترجمه ترگمان]و در نهایت افرادی هستند که نام یا شماره تلفن خود را خیلی سریع تلفظ می کنند یا می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Naively literal, the signs garble English into hilariously strange phrases: one, outside a bathroom for disabled people read as "Deformed Man's Toilet".
[ترجمه گوگل]این علائم که ساده لوحانه است، انگلیسی را به عبارات خنده‌دار عجیب تبدیل می‌کند: یکی، بیرون از حمام برای افراد معلول که به عنوان «توالت مرد تغییر شکل یافته» خوانده می‌شود
[ترجمه ترگمان]به معنای لفظی، علایم انگلیسی را به عبارات عجیب و غریب بیان می کنند: یک، بیرون یک حمام برای افراد معلول مانند \"توالت انسان توالت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The other day I talked about the word garble and explained that at first it was used to mean to sort the wheat from the chaff.
[ترجمه گوگل]روز دیگر در مورد کلمه غلاف صحبت کردم و توضیح دادم که در ابتدا به معنای جدا کردن گندم از کاه استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]آن روز راجع به کلمه garble حرف زدم و توضیح دادم که در ابتدا برای مرتب کردن گندم از چغندر استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Say again, you are garble.
[ترجمه گوگل]بازم بگو تو گیج شدی
[ترجمه ترگمان] دوباره بگو، تو \"garble\" هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The injured man was still groggy and could only give a garbled account of the accident.
[ترجمه گوگل]مرد مجروح همچنان گیج بود و فقط می‌توانست گزارشی درهم از تصادف بدهد
[ترجمه ترگمان]مرد زخمی هنوز سست و سست بود و فقط می توانست شرحی درهم و برهم از تصادف به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریف (اسم)
sophistication, anagram, distortion, falsification, garble, mutilation

ضایعات (اسم)
decrement, waste, garble, losses, damages, wastage

تحریف کردن (فعل)
garble, skew, slant, distort, mutilate, falsify

الک کردن (فعل)
garble, bunt, screen, sieve, sift

انگلیسی به انگلیسی

• distort, jumble, mix up, confuse; misrepresent, falsify

پیشنهاد کاربران

تحریف کردن یا به هم زدن صدای چیزی
در زبان ترکی به غربال مثل زبان انگلیسی غربیل گفته می شود.
گیج شده
the connection was awful and kept garbling his voice

بپرس