furrow

/ˈfɜːroʊ//ˈfʌrəʊ/

معنی: خط گود، زمین یا مزرعه شخم زده، شیار، خیش زدن، خیش کشیدن، شیار دار کردن، شیار زدن، شخم زدن
معانی دیگر: شیار (در اثر شخم زدن زمین)، شتکار، شدیار، (هر چیز مانند شیار زمین شخم خورده) چین، چروک، شیار دار کردن یا شدن، شومیزیدن، کولیدن، شیاریدن، چین و چروک دار شدن یا کردن، (مهجور) زمین شخم زده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow trench made in the ground, as for planting seeds.

- She moved along the furrow, dropping seeds into it as she went.
[ترجمه گوگل] او در امتداد شیار حرکت کرد و همانطور که می رفت دانه ها را درون آن می انداخت
[ترجمه ترگمان] در شیار شیار حرکت می کرد و همان طور که می رفت دانه ها را در آن فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any narrow depression in a surface.
مشابه: groove, rut

- The old man had deep furrows in his brow.
[ترجمه Mrjn] پیرمرد چروک های عمیقی روی پیشانی اش داشت.
|
[ترجمه گوگل] پیرمرد شیارهای عمیقی در پیشانی داشت
[ترجمه ترگمان] پیرمرد شیارهای عمیقی در پیشانیش دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furrows, furrowing, furrowed
• : تعریف: to make furrows in.
مشابه: knit, pucker, rut

- Repeated freezing and thawing furrowed the rock wall.
[ترجمه نسرین رنجبر] یخ زدگی و ذوب شدن های مکرر باعث ترک خوردن دیوارۀ سنگی شد.
|
[ترجمه گوگل] یخ زدن و آب شدن مکرر دیواره سنگ را شیار کرد
[ترجمه ترگمان] چندین بار در دیوار سنگی یخ زده و ذوب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Worry had furrowed his face.
[ترجمه گوگل] نگرانی صورتش را درهم کرده بود
[ترجمه ترگمان] نگرانی صورت او را درهم کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: furrowlike (adj.), furrowy (adj.), furrower (n.)
• : تعریف: to make a furrow or become furrowed.
مشابه: knit, pucker, root

جمله های نمونه

1. plow a lonely furrow
بی یاور کار کردن،تنها زحمت کشیدن

2. A deep furrow has formed in the rock, where water has run over it for centuries.
[ترجمه گوگل]شیار عمیقی در صخره ایجاد شده است که قرن ها آب روی آن جاری شده است
[ترجمه ترگمان]یک شیار عمیق در صخره شکل گرفته است، که در آن آب قرن ها طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An old ox makes a straight furrow.
[ترجمه گوگل]یک گاو پیر شیار مستقیم می کند
[ترجمه ترگمان]یک گاو پیر شیار را صاف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A deep furrow appeared between his brows.
[ترجمه گوگل]شیار عمیقی بین ابروهایش ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]چین عمیقی بین ابروهایش ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The river cuts a long straight furrow between the hills.
[ترجمه گوگل]رودخانه یک شیار مستقیم طولانی را بین تپه ها قطع می کند
[ترجمه ترگمان]رودخانه یک شیار طولانی را بین تپه ها قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But when he looked at me, that furrow of care between his eyes turned into a question mark.
[ترجمه گوگل]اما وقتی به من نگاه کرد، آن شیار مراقبت بین چشمانش تبدیل به علامت سوال شد
[ترجمه ترگمان]اما وقتی به من نگاه کرد، خط ارتباطی بین ابروهایش به علامت سوال پیچ خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another sweep along the side of a deep furrow produced a rusted iron belt-buckle of unusual design.
[ترجمه گوگل]جاروی دیگری در امتداد یک شیار عمیق یک کمربند آهنی زنگ زده با طراحی غیرمعمول ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]یک حرکت دیگر در امتداد خطی عمیق، یک سگک کمربند اهن زنگ زده را ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The one who ploughed the straightest furrow as declared the winner.
[ترجمه گوگل]کسی که صاف ترین شیار را شخم زد و برنده اعلام شد
[ترجمه ترگمان]همان کسی که the را شخم زده بود، گفتی برنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can pick out a furrow after the harrow has gone over it.
[ترجمه Edris nozari] بعد از انکه کلوخ شکن از آن عبور کرد میتوانید یک شیار انتخاب کنید.
|
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه هارو از روی آن رفت، می‌توانید شیار را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از این که این زخم لعنتی از بین رفت می توانی یک شیار را بخری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Furrow flexure and ancient heat flux on Ganymede.
[ترجمه گوگل]خمش شیار و شار حرارت باستانی روی گانیمد
[ترجمه ترگمان]Furrow flexure و شار حرارتی قدیمی در Ganymede
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are several English teachers at the school, but Jeanne continues to plough a lonely furrow, teaching French and German.
[ترجمه Mrjn] چندین معلم انگلیسی در مدرسه وجود دارند ، اما Jeanne به تنهایی فرانسه و آلمانی را تدریس میکرد. ( تنهازحمت میکشید )
|
[ترجمه گوگل]چندین معلم انگلیسی در مدرسه وجود دارد، اما ژان همچنان به شخم زدن شیار تنهایی ادامه می دهد و فرانسوی و آلمانی را آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]در مدرسه چندین معلم انگلیسی وجود دارد، اما ژان به شخم زدن یک شیار تنها ادامه می دهد، به زبان فرانسوی و آلمانی یاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government is more than adept at ploughing its own diplomatic furrow.
[ترجمه گوگل]دولت در شخم زدن شیارهای دیپلماتیک خود بسیار ماهر است
[ترجمه ترگمان]دولت بیش از مهارت در شخم زدن زمین دیپلماتیک خود مهارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wild boar ploughs the earth up like a furrow, and does irreparable damage in the cultivated lands.
[ترجمه گوگل]گراز وحشی مانند شیار زمین را شخم می زند و در زمین های زیر کشت صدمات جبران ناپذیری وارد می کند
[ترجمه ترگمان]گراز وحشی در زمین شخم می زند، زمین را مثل شیار شخم می زند و آسیب جبران ناپذیری به سرزمین های کشت پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Properties within this unit are long and rectangular and there are traces of ridge and furrow in them.
[ترجمه گوگل]املاک این واحد دراز و مستطیل شکل بوده و آثاری از برآمدگی و شیار در آنها دیده می شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها در این واحد دراز و مستطیلی هستند و نشانه هایی از صخره و شیار در آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The forehead is usually divided by a central ridge or furrow as in much of the Negroid work.
[ترجمه گوگل]پیشانی معمولاً با یک برآمدگی یا شیار مرکزی مانند بسیاری از کارهای نگروید تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]این پیشانی معمولا به صورت یک صخره مرکزی یا شیاری به شکل قسمت زیادی از کار negroid تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط گود (اسم)
furrow

زمین یا مزرعه شخم زده (اسم)
furrow

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

خیش زدن (فعل)
reclaim, turn, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow, fall-plough, trench-plough

خیش کشیدن (فعل)
reclaim, turn, turn up, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

شیار زدن (فعل)
furrow

شخم زدن (فعل)
plough, plow, furrow, husband

تخصصی

[زمین شناسی] شیار، آبکند، فروکندگی الف) فرورفتگی خطی که توسط حذف مواد سنگی بر اثر عمل یخچالی حاصل می آید؛ مثلاً شکاف. ب) اصطلاحی کلی که توسط Bucher (1933) برای بخش فرورفته پوسته در هر اندازه با رشد خطی واضحی استفاده شد. مقایسه شود با: Welt (برجستگی). ج) اصطلاحی که در آفریقا برای آبراهه ای طبیعی یا مصنوعی کاربرد دارد که برای زهکشی یا آبیاری ساخته می شود. د) فرورفتگی. هـ) شیار.
[خاک شناسی] جوی وپشته

انگلیسی به انگلیسی

• row, ditch; fold; wrinkle
plow furrows; make grooves; make wrinkles (in the face); be wrinkled
a furrow is a long line in the earth made for planting seeds.
the furrows in someone's skin are deep folds or lines.
when your brow furrows or when you furrow it, you frown.

پیشنهاد کاربران

در هم کشیدن
brow furrowed
خطوط و چروکی که هنگام خشم، تعجب و تمرکز روی پیشانی می افتند
کولیدن.
شیار،
خط گود
A deep furrow has formed in the rock, where water has run over it for centuries

بپرس