fuller

/ˈfʊlər//ˈfʊlə/

معنی: قصار، منگنه شیاردار قالب گیری، لکه گیر، شیار دار کردن
معانی دیگر: باک مینستر فولر (مهندس و مخترع امریکایی)، گازر، کسی که پارچه ی پشمی را به منظور آب رفتن خیس می کند، نمد مال، نورد ستبر اشکن، نورد باریک ساز، نورد کاهنده، (آهنگری) ابزار شیار سازی، سنگین کننده، کامل تر، تمام تر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who fulls cloth.

جمله های نمونه

1. Haman knew that Fuller was out to dust him.
[ترجمه گوگل]هامان می دانست که فولر قصد دارد گرد و غبار او را پاک کند
[ترجمه ترگمان]Haman \"میدونست\" فولر \" رفته که گرد و خاک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The moon was fuller than the night before, but the light was diffused by cloud.
[ترجمه گوگل]ماه کاملتر از شب قبل بود، اما نور توسط ابر منتشر شد
[ترجمه ترگمان]ماه قبل تر از شب بود، اما نور به وسیله ابر جمع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They advertise clothes 'for the fuller figure'.
[ترجمه گوگل]آن‌ها لباس‌هایی را تبلیغ می‌کنند که «برای اندام کامل‌تر»
[ترجمه ترگمان]ان ها لباس های کهنه را برای هیکل پر زرق و برق تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A cello has a fuller sound than a violin.
[ترجمه گوگل]ویولن سل صدای کامل تری نسبت به ویولن دارد
[ترجمه ترگمان]ویولن سل صدای fuller از ویولون دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They specialize in clothes for women with a fuller figure.
[ترجمه گوگل]آنها در لباس زنان با اندام کامل تر تخصص دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در لباس زنان با ارقام کامل تر تخصص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This shop sells dresses for the fuller figure.
[ترجمه گوگل]این فروشگاه لباس هایی را با اندام کامل تر به فروش می رساند
[ترجمه ترگمان]این مغازه لباس برای اندام کامل تر می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please make this coat a little fuller across the back.
[ترجمه گوگل]لطفا این کت را از پشت کمی پرتر کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این کت رو یکم اونور تر درست کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This happened fre-quently enough to warrant fuller discussion in a separate chapter.
[ترجمه گوگل]این به قدری مکرر اتفاق می افتاد که بحث کامل تری را در یک فصل جداگانه تضمین می کرد
[ترجمه ترگمان]این اتفاق به اندازه کافی برای تضمین بحث بیشتر در یک فصل جداگانه کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These are issues which require fuller investigation.
[ترجمه گوگل]اینها مسائلی هستند که نیاز به بررسی کامل دارند
[ترجمه ترگمان]اینها مسائلی هستند که نیازمند تحقیقات کامل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A fuller acceptance of the concept of open government would stimulate discussion of public policy inside and outside Parliament.
[ترجمه گوگل]پذیرش کامل‌تر مفهوم دولت باز، بحث درباره سیاست‌های عمومی در داخل و خارج از پارلمان را تحریک می‌کند
[ترجمه ترگمان]پذیرش کامل تر مفهوم دولت باز، بحث سیاست عمومی داخل و خارج از پارلمان را تحریک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fuller information than is given by about the fluctuations at a single point can be obtained by measurements of, etc.
[ترجمه گوگل]اطلاعات کامل تر از آنچه که در مورد نوسانات در یک نقطه داده می شود را می توان با اندازه گیری و غیره به دست آورد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات فولر به نسبت نوسانات در یک نقطه منفرد را می توان با اندازه گیری و غیره به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What modifications are necessary to ensure fuller curriculum access?
[ترجمه گوگل]چه تغییراتی برای اطمینان از دسترسی کامل تر به برنامه درسی لازم است؟
[ترجمه ترگمان]چه تغییراتی لازم است تا از دسترسی برنامه درسی کامل اطمینان حاصل شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr Fuller, who had been married three times, dealt in second-hand cars and dabbled in property and building.
[ترجمه گوگل]آقای فولر که سه بار ازدواج کرده بود، با ماشین های دست دوم سر و کار داشت و به املاک و ساختمان می پرداخت
[ترجمه ترگمان]آقای فولر که سه بار ازدواج کرده بود، در اتومبیل های دست دوم کار کرد و به اموال و ساختمان پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قصار (اسم)
fuller

منگنه شیاردار قالب گیری (اسم)
fuller

لکه گیر (اسم)
fuller

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

تخصصی

[نساجی] لکه گیر - چربی زدا - نمدساز

انگلیسی به انگلیسی

• one who fulls fabric; hammer for flattening iron

پیشنهاد کاربران

بپرس