full scale

/ˈfʊlˈskeɪl//fʊlskeɪl/

طبق معیار یا اندازه ی متعارف یا اولیه، به حداکثر، به بیشترین درجه، کامل و دقیق، تمام و کمال، بی کم و کاست، همه جانبه، به تمام معنی، تمام عیار، باندازه کامل بمقیاس کامل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of a copy or model, having the same dimensions as the original; not reduced.

(2) تعریف: at full use, capacity, or the like; using all available resources.

- a full-scale campaign against illiteracy
[ترجمه گوگل] یک کمپین تمام عیار علیه بی سوادی
[ترجمه ترگمان] یک مبارزه با مقیاس کامل علیه بی سوادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. full-scale warfare
جنگ همه جانبه

2. a full-scale drawing
نقاشی به اندازه ی اولیه

3. It was impossible to comprehend the full scale of the disaster.
[ترجمه گوگل]درک کامل مقیاس فاجعه غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]محال بود بتوان آن فاجعه را درک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was several days before the full scale of the accident became clear.
[ترجمه گوگل]چند روزی بود که ابعاد کامل حادثه مشخص شد
[ترجمه ترگمان]چند روز طول کشید تا تمام ابعاد تصادف مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A structural survey revealed the full scale of the damage.
[ترجمه گوگل]بررسی ساختاری مقیاس کامل خسارت را نشان داد
[ترجمه ترگمان]یک بررسی ساختاری، مقیاس کامل این آسیب ها را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The full scale of the disaster has yet to sink in.
[ترجمه گوگل]مقیاس کامل فاجعه هنوز در آن غرق نشده است
[ترجمه ترگمان]مقیاس کامل فاجعه هنوز در حال غرق شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Full scale reform of official secrets legislation is still very much a topic of current debate.
[ترجمه گوگل]اصلاح قانون اسرار رسمی در مقیاس کامل هنوز موضوع بحث فعلی است
[ترجمه ترگمان]اصلاحات در مقیاس کامل قانون اسرار اداری هنوز هم موضوع بحث کنونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Assignments will include process development, pilot plant and full scale production, project management and customer interface.
[ترجمه گوگل]تکالیف شامل توسعه فرآیند، کارخانه آزمایشی و تولید در مقیاس کامل، مدیریت پروژه و رابط مشتری خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تکالیف شامل توسعه فرآیند، کارخانه آزمایشی و تولید در مقیاس کامل، مدیریت پروژه و رابط مشتری خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the first-ever full scale play to be presented in the 140 year history of St George's Hall.
[ترجمه گوگل]این اولین نمایشنامه در مقیاس کامل است که در تاریخ 140 ساله تالار سنت جورج ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]این اولین نمایش تمام عیار در تاریخ ۱۴۰ ساله سنت جورج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Dukes halted the full scale destruction of the Forest, although only fragments remain today.
[ترجمه گوگل]دوک ها تخریب کامل جنگل را متوقف کردند، اگرچه امروزه تنها قطعاتی از آن باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]دوک destruction تخریب کامل جنگل را متوقف کرد، گرچه فقط تکه هایی از آن باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, it developed into a full scale fracas involving a dozen players from either side.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن را به یک fracas در مقیاس کامل شامل دوجین بازیکن از هر دو طرف تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد که شامل ده ها بازیکن از هر دو طرف می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This leaves only one realistic option a full scale takeover.
[ترجمه گوگل]این تنها یک گزینه واقع بینانه را برای تصاحب در مقیاس کامل باقی می گذارد
[ترجمه ترگمان]این تنها یک گزینه واقعی برای تصاحب مقیاس کامل باقی می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But I wasn't into heroin on a full scale for a few years after that.
[ترجمه گوگل]اما من تا چند سال پس از آن در مقیاس کامل به هروئین علاقه نداشتم
[ترجمه ترگمان]اما چند سال بعد از آن، من در یک مقیاس کامل به هروئین نرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The full scale of destruction remains unclear.
[ترجمه گوگل]مقیاس کامل تخریب همچنان نامشخص است
[ترجمه ترگمان]مقیاس کامل تخریب هنوز مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A full scale sample, to be representative, may mean carrying out many interviews over a geographically dispersed area.
[ترجمه گوگل]یک نمونه در مقیاس کامل، به عنوان نماینده، ممکن است به معنای انجام مصاحبه های زیادی در یک منطقه جغرافیایی پراکنده باشد
[ترجمه ترگمان]یک نمونه کامل، به عنوان نماینده، ممکن است به معنی انجام بسیاری از مصاحبه ها در یک منطقه پراکنده از لحاظ جغرافیایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] مقیاس کامل - مقیاس کامل [ اف اس] بیشترین مقداری که در هر گستره ی مشخص از وسیله اندازه گیری می توان قرائت کرد.
[پلیمر] مقیاس حقیقی

انگلیسی به انگلیسی

• full-scale things have all the features that are possible and are done to the greatest possible extent.

پیشنهاد کاربران

تمام مقیاس
کاملانه. [ م ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) بطور کمال و فضل. فاضلانه و عالمانه. ( ناظم الاطباء ) .
مقیاس کامل
صفت:همه جانبه ، تمام و کمال، همه چی تموم
اسم: همه ی جوانب، تمام ابعاد
به نقل از هزاره:
[نقشه، نقاشی و غیره] به اندازه ی طبیعی، در مقیاس طبیعی
( محاوره ) کامل، تمام عیار
تمام عیار، همه جانبه، شدید
تمام عیار، همه جانبه

بپرس