frisbee

/ˈfrɪsbi//ˈfrɪsbi/

(نام بازرگانی)، فریزبی، دیسک، (اسباب بازی) بشقاب پرنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: trademark for a thin, saucer-shaped plastic disk that is thrown and sails through the air in simple outdoor games.

جمله های نمونه

1. The kids were throwing and catching a frisbee down on the beach.
[ترجمه فرناز جم] بچه ها در حال پرت کردن و گرفتن فریزبی ( دیسک بازی ) در ساحل بودند.
|
[ترجمه گوگل]بچه ها در ساحل یک فریزبی می انداختند و می گرفتند
[ترجمه ترگمان]بچه ها داشتن یه فریزبی رو توی ساحل گرفتن و گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let's make a trade - my frisbee for your baseball.
[ترجمه گوگل]بیایید تجارت کنیم - فریزبی من برای بیسبال شما
[ترجمه ترگمان]بیا یه معامله تجاری برای بیس بال - م بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Friday: Running/jogging followed by frisbee, badminton and tennis.
[ترجمه گوگل]جمعه: دویدن/دویدن و به دنبال آن فریزبی، بدمینتون و تنیس
[ترجمه ترگمان]جمعه: دویدن \/ پیاده روی همراه با frisbee، بدمینتون و تنیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boys were throwing and catching a frisbee on the beach.
[ترجمه Zz] پسران درحال پریدن و پرتاب کردن فریزبی در ساحل هستند
|
[ترجمه گوگل]پسرها در ساحل فریزبی می انداختند و می گرفتند
[ترجمه ترگمان]بچه ها داشتند پرتاب می کردند و یک فریزبی روی ساحل صید می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She hurls a bashed pizza box, like a Frisbee, into the dumpster.
[ترجمه گوگل]او یک جعبه پیتزای کوبیده را، مانند فریزبی، داخل سطل زباله می اندازد
[ترجمه ترگمان]، اون جعبه پیتزا رو پرتاب کرد مثل فریزبی، توی سطل آشغال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What game are you playing with the Frisbee?
[ترجمه گوگل]با فریزبی چه بازی ای انجام می دهید؟
[ترجمه ترگمان]داری با \"فریزبی\" بازی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can Tom play Frisbee? Yes, he can ( play Frisbee ).
[ترجمه گوگل]آیا تام می تواند فریزبی بازی کند؟ بله، او می تواند (فریزبی بازی کند)
[ترجمه ترگمان]تام \"میتونه\" فریزبی \"بازی کنه؟\" آره، اون میتونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ultimate Frisbee is an American-born sport conceptualized in 196by Joel Silver, a Lafayette College graduate who aimed to create the ultimate game experience.
[ترجمه گوگل]Ultimate Frisbee یک ورزش آمریکایی الاصل است که در سال 196 توسط جوئل سیلور، فارغ التحصیل کالج لافایت که هدفش ایجاد تجربه نهایی بازی بود، مفهوم‌سازی شد
[ترجمه ترگمان]Frisbee، یک ورزش متولد آمریکا است که در سال ۱۹۶ توسط جویل سیلور، یک فارغ التحصیل کالج لافایت که هدف آن ایجاد تجربه نهایی بازی است، می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Mall is a better place to play Frisbee with a dog.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید مکان بهتری برای بازی فریزبی با سگ است
[ترجمه ترگمان]این مال جایی بهتر برای بازی Frisbee با یک سگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Frisbee catching has even become a popular sport for dogs.
[ترجمه گوگل]گرفتن فریزبی حتی به یک ورزش محبوب برای سگ ها تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بازی رولت حتی تبدیل به یک ورزش محبوب برای سگ ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ultimate Frisbee combines the traditional game of disc toss with the tackling techniques of football and the goalie position in soccer.
[ترجمه گوگل]Ultimate Frisbee بازی سنتی پرتاب دیسک را با تکنیک های تکلینگ فوتبال و موقعیت دروازه بان در فوتبال ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]Frisbee بازی سنتی دیسک را با تکنیک های برخورد فوتبال و جایگاه دروازه بان در فوتبال ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ideal temperature for an Ultimate Frisbee game is between 70 and 80 degrees. At these temperatures, players remain comfortable.
[ترجمه گوگل]دمای ایده آل برای بازی Ultimate Frisbee بین 70 تا 80 درجه است در این دماها، بازیکنان راحت می مانند
[ترجمه ترگمان]دمای ایده آل برای بازی Frisbee نهایی بین ۷۰ تا ۸۰ درجه است در این دما، بازیکنان احساس راحتی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Get a partner and go have a freestyle Frisbee jam session.
[ترجمه گوگل]یک شریک بگیرید و بروید یک جلسه مربا فریزبی آزاد بخورید
[ترجمه ترگمان]یک شریک به همراه داشته باشید و در جلسه مربای freestyle آزاد شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Message forum covering various topics in ultimate frisbee. Also has regional sections.
[ترجمه گوگل]انجمن پیامی که موضوعات مختلف را در فریزبی نهایی پوشش می دهد همچنین دارای بخش های منطقه ای است
[ترجمه ترگمان]فروم پیام موضوعات مختلفی را در frisbee نهایی پوشش می دهد همچنین بخش های منطقه ای نیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You should go dig out the Frisbee.
[ترجمه گوگل]باید بروی فریزبی را بیرون بیاوری
[ترجمه ترگمان] تو باید بری \"فریزبی\" رو بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• plastic disk which is tossed back and forth between players for recreation
a frisbee is a light plastic disc that one person throws to another as part of a game; frisbee is a trademark.

پیشنهاد کاربران

یک چیزی که مثل بشقاب میموند بازی دو نفره هست
به نام خدا
با سلام و احترام
در phonetic symbols کلمه یfrisbee، صدای /z/ باید نوشته می شد. در این کلمه صدای /s/وجود ندارد.
با تشکر
frisbee
فریزبی ( به انگلیسی: Frisbee ) یا بشقاب پرنده نوعی وسیله بازی است که از یک صفحه مدوّر لبه دار به قطر ۲۰ الی ۲۵ سانتی متر و جرم 170 گرم درست شده است. از این وسیله برای تفریح و ورزش رقابتی استفاده می شود. نحوه بازی به این صورت است که صفحه را به آسمان پرتاب می کنند و آن را می گیرند.
frisbee
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Frisbee
frisbee به معنی = دیسک پرنده - بشقاب پرنده .
دیسک های سبک با مکانیزم و قابیت حرکتی و چرخش در هوا است .
یه نوع بازی ۲ نفره یا چند نفره است .
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
frisbee به معنی = بشقاب پرنده - دیسک پرنده
دیسک های سبک با مکانیزم و قابیت حرکی و چرخش در هوا است .
یه نوع بازی ۲ نفره است .

بشقاب پرنده
پشقاب پرنده
بشقاب پرنده - دیسک پرنده

۱. دیسک های سبک با مکانیزم و قابلیت حرکی و چرخش در هوا
۲. ورزش فریزبی
۳. سرچ کنید عکساش میاد. اینجوری نمیفهمید
بازی دونفره ای به نام بشقاب پرنده که همانند توب است
نگار جان یک نفر انرا پرتاب کرده و دیگری �یا طرف مقابل� آن را می گیرد
اسباب بازی که پرتاب میکنند
بشقاب پََرنده
بشقاب پرنده ، نوعی اسباب بازی برای بازی
بشقاب پرنده - اسباب بازی که یک نفر ان را پرتاب میکند و ( معمولا دونفره نه همیشه )
بشقاب پرنده - دیسک - اسباب بازی است دونفره که ان را به سوی هم پرت میکنیم

دیسک پرنده _ بشقاب پرنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس