frictional


معنی: اصطکاکی، مالشی
معانی دیگر: سایشی، همسایشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: frictionally (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or caused by friction.

جمله های نمونه

1. frictional resistance
ایستادگی مالشی،مقاومت اصطکاکی

2. This frictional generator, the largest of its type, produced 24-inch discharges, equivalent to about 300,000 volts.
[ترجمه گوگل]این ژنراتور اصطکاکی که بزرگترین در نوع خود است، تخلیه های 24 اینچی معادل حدود 300000 ولت تولید می کرد
[ترجمه ترگمان]این مولد اصطکاکی، که بزرگ ترین نوع آن است، تخلیه ۲۴ اینچی را تولید می کند، معادل با حدود ۳۰۰ ولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This can be expressed as the frictional coefficient for the chain, again within the tube confines.
[ترجمه گوگل]این را می توان به عنوان ضریب اصطکاک برای زنجیره، دوباره در محدوده لوله بیان کرد
[ترجمه ترگمان]این می تواند به عنوان ضریب اصطکاک برای زنجیره، دوباره در محدوده لوله بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As the plate descends frictional heat is generated between its upper surface and the surrounding mantle.
[ترجمه گوگل]با پایین آمدن صفحه، حرارت اصطکاکی بین سطح بالایی آن و گوشته اطراف آن ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی بشقاب پایین می آید، حرارت اصطکاکی بین سطح بالایی و پوشش اطراف ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any two surfaces rubbing together produce frictional heat, such as a brake shoe pressing against a brake-drum.
[ترجمه گوگل]هر دو سطحی که با هم مالیده شوند، گرمای اصطکاکی ایجاد می کنند، مانند فشار دادن کفشک ترمز به درام ترمز
[ترجمه ترگمان]هر دو سطحی که به هم مالیده می شوند، حرارت اصطکاکی را تولید می کنند، مانند یک کفش ترمز که به ترمز ترمز فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is the rate of frictional and structural unemployment.
[ترجمه گوگل]این نرخ بیکاری اصطکاکی و ساختاری است
[ترجمه ترگمان]این نرخ بیکاری اصطکاکی و ساختاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Notice that the frictional force is going up, because this term is added, and we didn't have that term before.
[ترجمه گوگل]توجه کنید که نیروی اصطکاک در حال افزایش است، زیرا این عبارت اضافه شده است و ما قبلاً آن عبارت را نداشتیم
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که نیروی اصطکاکی در حال بالا رفتن است، زیرا این عبارت اضافه شده است و ما قبلا آن عبارت را نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has enough energy to overcome the frictional resistance in valves and registers.
[ترجمه گوگل]انرژی کافی برای غلبه بر مقاومت اصطکاکی در شیرها و رجیسترها دارد
[ترجمه ترگمان]انرژی کافی برای غلبه بر مقاومت اصطکاکی در شیرها و رجیستر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Frictional unemployment is the temporary unemployment caused by the time it takes people to find new jobs.
[ترجمه گوگل]بیکاری اصطکاکی بیکاری موقتی است که به دلیل زمان لازم برای یافتن شغل جدید توسط افراد ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]بیکاری Frictional بیکاری موقتی است که در آن زمان برای یافتن شغل جدید به مردم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper objectively expounds the frictional mechanism of plastic deformed surface from the angle of tribology.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور عینی مکانیسم اصطکاک سطح تغییر شکل پلاستیکی را از زاویه تریبولوژی توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عینی مکانیسم اصطکاکی سطح تغییر شکل پلاستیک از زاویه of را به تفصیل شرح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The frictional resistance can be more dominant than acceleration resistance for a longer fire zone, and ac. . .
[ترجمه گوگل]مقاومت اصطکاکی می تواند غالب تر از مقاومت شتاب برای یک منطقه آتش طولانی تر و ac باشد
[ترجمه ترگمان]مقاومت اصطکاکی می تواند بیشتر از مقاومت شتاب برای یک منطقه آتش بلندتر و AC باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To study the adsorptive mechanism and sliding frictional mechanism between the head and disk of the magnetic disk unit, a qualitative analysis theory is given in this paper.
[ترجمه گوگل]برای مطالعه مکانیسم جذب و مکانیسم اصطکاک لغزشی بین سر و دیسک واحد دیسک مغناطیسی، یک نظریه تحلیل کیفی در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه مکانیزم adsorptive و مکانیزم اصطکاکی اغتشاشی بین سر و دیسک واحد دیسک مغناطیسی، یک نظریه تحلیل کیفی در این مقاله ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the larger starting frictional resistance.
[ترجمه گوگل]اما مقاومت اصطکاکی شروع بزرگتر
[ترجمه ترگمان]اما مقاومت اصطکاکی شروع بزرگ تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The frictional resistance can be more dominant than acceleration resistance for a longer fire zone, and acceleration resistance can be more dominant for a shorter one.
[ترجمه گوگل]مقاومت اصطکاکی می تواند برای یک منطقه آتش طولانی تر از مقاومت شتاب بیشتر باشد و برای منطقه کوتاه تر مقاومت شتاب می تواند غالب تر باشد
[ترجمه ترگمان]مقاومت اصطکاکی می تواند بیشتر از مقاومت شتاب برای یک ناحیه آتش طولانی تر باشد، و مقاومت شتاب می تواند برای یک مقاومت کوتاه تر غالب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fill lube to the frictional parts termly.
[ترجمه گوگل]به طور کامل به قسمت های اصطکاکی روغن پر کنید
[ترجمه ترگمان]lube را به قسمت های اصطکاکی termly پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصطکاکی (صفت)
fricative, spirant, frictional

مالشی (صفت)
frictional

تخصصی

[برق و الکترونیک] مالشی، اصطکاکی
[نساجی] اصطکاکی - مالشی
[ریاضیات] اصطکاکی، مالشی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to friction; caused by friction

پیشنهاد کاربران

بپرس