freaking

پیشنهاد کاربران

کوفتی
Success is earned by hard freaking work.
Freaking = تمام عیار، لعنتی، کامل ( fucking )
تمام عیار
به شدت
سال تخمی ( با پوزش )
معنی ترسوندن هم میشه مثال:
You are freaking me out
ترجمه: تو داری منو می ترسونی.
1 ) در اصل: داشتن یک تجربه بد توهم زا؛
2 ) صفت به معنای استثنایی
It looks so freaking good
3 ) لعنتی ، لوس ، یک حسن تعبیر برای لعنتی
Get your freaking feet off of the table.
لعنتی
اصطلاحی برای نشان دادن اینکه ترس از چیزی که شما رو احمق نشان میدهد مثل freaking body یعنی ترس از رقصیدن بدن لعنتی رو تکون بده
ترسناک
برای تاکید بیشتر رو موضوع استفاده میشه
معنی لغوی خاصی نداره فقط میخواد شدت ماجرا رو نشون بده
اصطلاحی برای تاکید بر آنچه که میگویید یا بیان خشم خود، مثل معادل فارسی ( لعنتی ) معادل انگلیسی fucking و frigging مثال1 - Traffic was a freaking nightmare ترافیک یک کابوس لعنتی بود ) 2 - I don't freaking know از کدوم گوری بدونم یا لامصب نمیدونم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس