fraying

/ˈfreɪɪŋ//ˈfreɪɪŋ/

معنی: چیز فرسوده، چیز ساییده شده
معانی دیگر: فرسایش

جمله های نمونه

1. The cuffs of his shirt were fraying.
[ترجمه عاطفه] آستین های پیراهنش ریش ریش ( نخ کش ) شده بود
|
[ترجمه گوگل]سرآستین پیراهنش داشت ساییده می شد
[ترجمه ترگمان]آستین های پیراهنش چروک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The electric wire is fraying and could be dangerous to handle.
[ترجمه گوگل]سیم برق در حال ساییدگی است و دست زدن به آن می تواند خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]سیم برقی پوسیده و ممکن است برای رسیدگی به آن خطرناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Support for the leader was fraying at the edges.
[ترجمه گوگل]حمایت از رهبر در لبه‌ها به هم می‌خورد
[ترجمه ترگمان]حمایت از این رهبر در لبه چروک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With tempers fraying, it was decided to return to the question today.
[ترجمه گوگل]با به هم ریختن خلق و خوی، تصمیم گرفته شد امروز به سوال برگردیم
[ترجمه ترگمان]امروز تصمیم گرفته شد که این مساله را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because it is ripstop, and fraying is therefore limited, pinking shears would only be decorative and not at all necessary.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ریپس استاپ است و ساییدگی آن محدود است، قیچی صورتی فقط تزئینی است و اصلا ضروری نیست
[ترجمه ترگمان]چون آن ripstop است و پارچه آن هم محدود است، قیچی باغبانی فقط تزیینی است و اصلا لازم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meatball's sense of humour was fraying.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی میت بال در حال از بین رفتن بود
[ترجمه ترگمان]حس چشایی و شوخ طبعی کثیف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They cut a zig-zag edge to prevent fraying.
[ترجمه گوگل]آنها یک لبه زیگزاگ را برای جلوگیری از ساییدگی برش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای جلوگیری از پوسیده شدن پارچه، یک خط زیگ زاگ را قطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To prevent excessive fraying cut out using sharp pinking shears.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از ساییدگی بیش از حد، با استفاده از قیچی صورتی تیز آن را برش دهید
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از بریده شدن بیش از حد، از قیچی تند pinking استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. SELVAGE - a finished edge used to prevent fraying or unraveling of woven wire cloth.
[ترجمه گوگل]SELVAGE - یک لبه تمام شده که برای جلوگیری از ساییدگی یا باز شدن پارچه سیمی بافته شده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]SELVAGE - یک لبه نهایی که برای جلوگیری از چروک و یا باز کردن پارچه سیمی بافته استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are signs that the alliance is now fraying at the edges.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که نشان می دهد اتحاد اکنون در لبه ها به هم می ریزد
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارند که این اتحاد در حال حاضر چروک شده در لبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such guards also protect against fraying by roe deer.
[ترجمه گوگل]چنین حفاظ هایی همچنین در برابر ساییدگی توسط گوزن ها محافظت می کنند
[ترجمه ترگمان]این سپاه حفاظت از چروک را نیز با استفاده از گوزن ها، در برابر چروک آن محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The electric cord is fraying and could be dangerous to handle.
[ترجمه گوگل]سیم برق در حال ساییدگی است و دست زدن به آن می تواند خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]این کابل چروک شده و می تواند برای رسیدگی به آن خطرناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With basic needs in increasingly short supply, the social fabric of Cairo is showing signs of fraying.
[ترجمه گوگل]با کمبود نیازهای اساسی، بافت اجتماعی قاهره نشانه هایی از فرسودگی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]با نیازهای اولیه به طور فزاینده، بافت اجتماعی قاهره نشانه هایی از چروک از پارچه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We had been waiting an hour, the temperature rising, tempers fraying.
[ترجمه گوگل]ما یک ساعت منتظر بودیم، دما بالا می رفت، خلق و خوی به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]یک ساعت منتظر بودیم، دمای هوا بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is our civilization widening and deepening, or is it fraying out?
[ترجمه گوگل]آیا تمدن ما در حال گسترش و تعمیق است یا رو به زوال است؟
[ترجمه ترگمان]آیا تمدن ما در حال گسترش و تعمیق آن است یا بدتر از آن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز فرسوده (اسم)
fraying

چیز ساییده شده (صفت)
frayed, fraying

تخصصی

[نساجی] ریش شدن لبه پارچه - نخ کش شدن لبه پارچه

انگلیسی به انگلیسی

• frayed or worn spot (as on fabric); skin that a deer frays from his horns

پیشنهاد کاربران

بپرس