framing

/ˈfreɪmɪŋ//ˈfreɪmɪŋ/

معنی: ساخت
معانی دیگر: قاب گیری، قاب سازی، چارچوب بندی، پیکربندی، کالب بندی، طرز قرارگیری در قاب یا چارچوب، سازه، ساختار، زیرسازی، چوب بست سازی، کالبد، پیکره، چوب بندی، طرح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of supplying with a framework.

(2) تعریف: a frame, framework, or set of frames.
مشابه: case

جمله های نمونه

1. many considerations entered into the framing of this document
ملاحظات زیادی در تدوین این سند دخیل بوده است.

2. The government is framing a new bill to put a cap on gambling.
[ترجمه گوگل]دولت در حال تدوین لایحه جدیدی برای محدود کردن قمار است
[ترجمه ترگمان]دولت در حال ایجاد یک لایحه جدید برای گذاشتن یک کلاه در قمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Newman played a central role in framing the new law.
[ترجمه گوگل]نیومن نقش اصلی را در تدوین قانون جدید ایفا کرد
[ترجمه ترگمان]نیومن نقش اصلی را در چارچوب قانون جدید ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All these were signals of a religious kind, framing the performances in culturally specific ways.
[ترجمه گوگل]همه این‌ها نشانه‌هایی از نوع مذهبی بودند که اجراها را به روش‌های فرهنگی خاص چارچوب می‌دادند
[ترجمه ترگمان]همه اینها اشاراتی از نوع مذهبی بودند، که عملکرد را به روش های خاص فرهنگی چارچوب بندی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But not only does the framing of the existing social services date back twenty years already.
[ترجمه گوگل]اما نه تنها چارچوب بندی خدمات اجتماعی موجود به بیست سال قبل برمی گردد
[ترجمه ترگمان]اما نه تنها چارچوب خدمات اجتماعی موجود بیست سال پیش باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Here were the ringlets, framing a face of exquisite symmetry.
[ترجمه گوگل]حلقه‌ها در اینجا بودند که چهره‌ای از تقارن بدیع را قاب می‌کردند
[ترجمه ترگمان]در این میان، حلقه های زلف، درست صورت یک چهره زیبا و زیبا را زینت داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ornate patterns are carved into the bricks framing the entrance.
[ترجمه گوگل]نقوش تزیینی بر روی آجرهای قاب ورودی حک شده است
[ترجمه ترگمان]الگوهای Ornate در داخل آجرهای ورودی حکاکی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Presumably, framing these contexts, there are limits to human conceptual schemes.
[ترجمه گوگل]احتمالاً در چارچوب این زمینه‌ها، محدودیت‌هایی برای طرح‌های مفهومی انسان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احتمالا، چارچوب بندی این زمینه ها، محدودیت هایی برای طرح های مفهومی انسانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A further regular pitfall in framing questions is the double question.
[ترجمه گوگل]یک دام معمولی دیگر در چارچوب بندی سؤالات، سؤال دوگانه است
[ترجمه ترگمان]یک دام منظم دیگر در مسایل کادربندی این سوال دوگانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As with most installations, the framing is done first, then the firebox is set in and the chimney assembled.
[ترجمه گوگل]مانند اکثر نصب‌ها، ابتدا قاب‌بندی انجام می‌شود، سپس جعبه آتش‌نشانی نصب می‌شود و دودکش مونتاژ می‌شود
[ترجمه ترگمان]اما در بیشتر تاسیسات، کادربندی اول انجام می شود، سپس تنور نصب می شود و دودکش جمع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This block is dovetailed into the pine framing of the sides so it can be slipped off for disassembly.
[ترجمه گوگل]این بلوک به قاب چوبی کناره‌ها متصل شده است تا بتوان آن را برای جدا کردن جدا کرد
[ترجمه ترگمان]این قطعه به ساختار کاج کناره های آن متصل است، بنابراین می توان آن را برای جدا ساختن از هم باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The framing of the traditional photograph and its construction from a particular perspective offer a safe viewing distance.
[ترجمه گوگل]قاب‌بندی عکس سنتی و ساخت آن از منظری خاص، فاصله دید امنی را ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]کادربندی عکس سنتی و ساخت آن از یک دیدگاه خاص، یک فاصله دید ایمن را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I thought of framing the letter, but that would be ostentatious.
[ترجمه گوگل]به این فکر کردم که نامه را قاب کنم، اما این کار خودنمایی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به فکر تهیه نامه افتادم، ولی این خیلی زرق و برق دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let us now consider the various stages in framing a document profile.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید اکنون مراحل مختلف کادربندی نمایه سند را در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان]حال بیایید مراحل مختلف را در کادربندی یک پروفایل سند در نظر بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

تخصصی

[سینما] تصویربندی - عکس بندی - قاب بندی - قابگیری - کادربندی
[کامپیوتر] یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتها تشکیل یک کارکتر میدهد و کدام گروه کارکترها یک پیام را نمایش می دهد
[برق و الکترونیک] قاب بندی - قاب بندی تنظیم تصویر تلویزیونی در وضعیت مورد نظر روی صفحه ی نمایش لامپ تصویر .

انگلیسی به انگلیسی

• frame, framework; act of providing with a frame

پیشنهاد کاربران

کامپیوتر: یک فرایند ارتباطات که تعیین می کند کدام گروه از بیتها تشکیل یک کاراکتر را می دهد و کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش می دهد، معماری: قاب بندی
قالب بندی، قاب بندی
Auto Framing
قاب بندی خودکار یا کادربندی خودکار
قابلیتی در دوربین برخی از گوشی های هوشمند است که با دنبال کردن سوژ های متحرک، کادر تصویر را با آن جابجا و همگام سازی می کند.
[ عکاسی و فیلمبرداری ] : قاب بندی یا کادربندی سوژه
برای کسی پاپوش درست کردن
ساختاربندی
ساختار دادن
ایجاد کردن
ساختن
شکل دادن
طراحی
دسته بندی
چارچوب دهی
چارچوب بندی
چارچوب سازی
framing ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: قاب‏بندی
تعریف: [سینما و تلویزیون] گزینش مناسب‏ترین قاب تصویر با تنظیم زاویۀ عدسی و دوربین|||[مهندسی عمران] نصب قاب دور یک بازشو ( opening ) یا قسمتی از سازه
طرح, قاعده
ذهنیت سازی
کلاهبرداری، سر کسی کلاه گذاشتن، فریب دادن، نیرنگ زدن، سر کار گذاشتن، حیله گری
جمله بندی
کادر بندی
زیرسازی
کالبدبندی
پرونده سازی برای افراد بیگناه و گناهکار جلوه دادن آنها
چارچوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس