fractal

/ˈfræktəl//ˈfræktəl/

(هندسه - خط یا سطح بسیار ناصاف و پرپیچ) پرشکن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in mathematics and physics, a very irregular line or surface that is formed of an endless number of irregular sections, so that its dimensions or other physical properties are always only approximations based on the system of measuring that is used.

جمله های نمونه

1. A fractal description originally developed by mathematician Michael Barnsley, has been adapted to digitally sampled audio.
[ترجمه گوگل]یک توصیف فراکتالی که در اصل توسط ریاضیدان مایکل بارنسلی ایجاد شده بود، با صدای نمونه دیجیتالی اقتباس شده است
[ترجمه ترگمان]یک توصیف مقطعی که توسط مایکل Barnsley، ریاضیدان، توسعه داده شده است، برگرفته از نوارهای ضبط شده دیجیتالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mackenzie went on to produce fractal sounds from sampled real world waveforms.
[ترجمه گوگل]مکنزی در ادامه صداهای فراکتال را از شکل موج های نمونه برداری شده در دنیای واقعی تولید کرد
[ترجمه ترگمان]مکنزی به سوی تولید صداهای مقطعی از شکل موج واقعی دنیای واقعی ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Renormalization group method which calculates fractal dimension theoretically is the most useful tool when we study critical phenomena of phase transition.
[ترجمه گوگل]روش گروهی عادی سازی مجدد که بعد فراکتال را به صورت نظری محاسبه می کند، مفیدترین ابزار برای مطالعه پدیده های بحرانی انتقال فاز است
[ترجمه ترگمان]روش گروهی که ابعاد مقطعی را به لحاظ نظری محاسبه می نماید، زمانی است که پدیده بحرانی گذار فاز را مورد مطالعه قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Peano fractal display program, in the hope that everyone useful.
[ترجمه گوگل]برنامه نمایش فراکتال Peano، به امید اینکه همه مفید باشند
[ترجمه ترگمان]برنامه نمایش مقطعی Peano، به این امید که همه مفید باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fractal image coding is a very promising image compression technique.
[ترجمه گوگل]کدگذاری تصویر فراکتال یک تکنیک فشرده سازی تصویر بسیار امیدوارکننده است
[ترجمه ترگمان]کدگذاری تصویر مقطعی یک تکنیک فشرده سازی تصویر بسیار امیدوار کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fractal dimension of the material fracture rises with the increase of whisker direction angle.
[ترجمه گوگل]بعد فراکتال شکستگی ماده با افزایش زاویه جهت سبیل افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]ابعاد مقطعی شکستگی مواد با افزایش زاویه direction whisker افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the fractal video compression process exhibits a high natural parallelism as there exist data independence when computing the compression codes.
[ترجمه گوگل]اما فرآیند فشرده‌سازی ویدیوی فراکتال موازی طبیعی بالایی را نشان می‌دهد، زیرا استقلال داده در هنگام محاسبه کدهای فشرده‌سازی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما فرآیند فشرده سازی ویدئو مقطعی، parallelism طبیعی بالایی را نشان می دهد چرا که در هنگام محاسبه کده ای فشرده سازی، مستقل از داده ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After the original image is maked to quadtree fractal coding, we embed watermarking into it by range blocks searching its most-matched domain blocks in different search regions.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه تصویر اصلی به کدگذاری فراکتال چهاردرخت تبدیل شد، ما واترمارکینگ را توسط بلوک‌های محدوده جستجو می‌کنیم که بیشترین منطبق بر بلوک‌های دامنه آن را در مناطق جستجوی مختلف جستجو می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از این که تصویر اصلی به کد گذاری مقطعی quadtree تعمیم داده شد، ما watermarking را با بلوک های دامنه در جستجوی most دامنه در مناطق جستجوی مختلف، در آن تعبیه نمودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Using calculation of fractal theory, the fractal dimensions of the core structure fracture in granite gneiss and lamprophyre in Chengbei 30 Archaean group buried hill reservoir are
[ترجمه گوگل]با استفاده از محاسبات تئوری فراکتال، ابعاد فراکتالی شکستگی ساختار هسته در گرانیت گنیس و لامپروفیر در مخزن تپه مدفون گروه آرکئن چنگ بی 30 مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]استفاده از محاسبات تیوری مقطعی، ابعاد مقطعی شکستگی ساختار مرکزی در گرانیت gneiss و lamprophyre در حدود ۳۰ Archaean که در زیر آب مدفون شده اند، عبارتند از:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. MANDELBROT generate beautiful fractal graphics, one for each, can be magnified, each generated color images will change.
[ترجمه گوگل]MANDELBROT گرافیک های فراکتال زیبایی ایجاد می کند، یکی برای هر کدام، می توان آن را بزرگ کرد، هر یک از تصاویر رنگی ایجاد شده تغییر خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد گرافیک مقطعی زیبا، یکی برای هر کدام از آن ها می تواند بزرگنمایی شود، هر یک از تصاویر رنگی تولید شده تغییر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fractal theory builds tight dialectic relations among nature, society and thought in higher level.
[ترجمه گوگل]نظریه فراکتال روابط دیالکتیکی محکمی را بین طبیعت، جامعه و اندیشه در سطح بالاتر ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]نظریه مقطعی باعث ایجاد ارتباط بین ماهیت، جامعه و تفکر در سطح بالاتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Drawing on chaos theory and fractal geometry, the author introduces the concept of fractal market analysis.
[ترجمه گوگل]نویسنده با تکیه بر نظریه آشوب و هندسه فراکتال، مفهوم تحلیل بازار فراکتال را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به تیوری هرج و مرج و هندسه مقطعی، مولف مفهوم تحلیل بازار مقطعی را معرفی می نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In recent years, fractal theory has been developed in geological and seismal field, but is presently still in its beginning in geological disaster field.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، نظریه فراکتال در زمینه زمین شناسی و لرزه ای توسعه یافته است، اما در حال حاضر هنوز در آغاز خود در زمینه بلایای زمین شناسی است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، تیوری مقطعی در زمینه زمین شناسی و زمین شناسی توسعه یافته است، اما در حال حاضر هنوز در آغاز خود در زمینه زمین شناسی زمین شناسی به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mixed method of boundary element and fractal finite element is adopted to solve the cracked structure-acoustic coupling problems.
[ترجمه گوگل]روش ترکیبی عنصر مرزی و المان محدود فراکتال برای حل مشکلات جفت سازه-آکوستیک ترک خورده اتخاذ شده است
[ترجمه ترگمان]روش ترکیبی عناصر مرزی و آلمان محدود مقطعی برای حل مشکلات تزویج شده با ساختار ترک برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The way that the trunk of a tree divides into smaller and smaller branches and twigs is an approximate fractal pattern.
[ترجمه گوگل]نحوه تقسیم تنه درخت به شاخه ها و شاخه های کوچکتر و کوچکتر یک الگوی فراکتالی تقریبی است
[ترجمه ترگمان]مسیری که تنه یک درخت به شاخه های کوچک و کوچک تر تقسیم می شود، الگوی مقطعی تقریبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] فراکتال شکلی که دارای حجم نامحدودی از جزئیات دقیق است . یعنی حدود بزرگی فراکتال اهمیتی ندارد . هنوز جزئیات بیشتری وجود دارد که با بزرگ نمایی بیشتر آشکار می شود . فراکتال ها در طبیعت عمومیت دارند . ابرها ف محیطهای ساحلی، صخره های شکسته، لبه های قطعات پاره شده ی کاغذ و مانند آنها از جمله ی این شکلها هستند . اهمیت فراکتال ها برای تولید تصاویر واقعی اشیا در کامپیوتر است . برای ساختن یک فراکتال می توان از یک مثلث شروع کرد و بارها خط مستقیمی را با یک خط تا شده جایگزین کرد . - فراکتال
[زمین شناسی] شکلی دارای بخشهایی که هر یک به نوعی به کل مجموعه شباهت دارد. این شکل ها در توصیف عوارض هندسی پیچیده در کارتوکرافیکی رقومی استفاده می شود
[آمار] برخال

انگلیسی به انگلیسی

• groups that have broken dimensions so that each one looks like an exact copy of the second (like the mandelbrot group in mathematics); (in computers) geometric shapes that have interesting contour lines

پیشنهاد کاربران

الگوی تکرار شونده
فراکتال ساختاری است که هر بخش از آن با کل اش همانند است. فراکتال از دور و نزدیک یکسان دیده می شود. به این ویژگی "خودهمانندی" گویند.
معنی "بخش شدنی" هم میده
fractal: فراکتال، قطعه قطعه
Real Fractals Parameters
کهیعص - ص - ن - الر - الم - حم . . .
for this verse order
"وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی‏ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعاً "
...
[مشاهده متن کامل]

به واژه TENET رجوع کنید.
وعلم ریاضی هندسی فراکتال را مطالعه کنید .
همه نظرات بنده در سایت "تدبّر" قبل از تاریخ 1400 - 11 ارسال کردم

fractalfractal
منابع• http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=2&AYID=258&TPIV=T3
اسم ماشین جدید شرکت پژو
( Fractal )
fractal ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: بَرخال
تعریف: [آینده پژوهی] الگویی رفتاری و مجموعه مشخصه های بخشی از سامانه که به کل آن شباهت دارد|||[ریاضی] ساختاری هندسی متشکل از اجزایی که با بزرگ کردن هر جزء به نسبت معین، همان ساختار اولیه به دست آید
الگوی نموداری
simple repeated shapes that are reduced in size every time they are repeated
برخال

بپرس