found out

انگلیسی به انگلیسی

• discovered, realized

پیشنهاد کاربران

متوجه شدن
i found out that she gave it to her new boyfreind
کشف کردن ، به نتیجه رسیدن برای مثال
in our survey , we found out about that . . .
I found out sth یعنی من فلان چیز را متوجه شدم کشف کردم
I was found out یعنی من لو بروم دستم رو بشه
Undrestood
She found out : او پی برد
معلوم👆
She was found out :دست او رو شد
مجهول👆
دریافتن ، فهمیدن، کشف کردن
از جایی که find معنی پیدا کردن رو میده فکر کنم اونم از شاخه های همین باشه و معنی یافتن یا پیدا کردن نتیجه برای یک جستجو رو بده

نتیجه، یافته
اگر به صورت مجهول بکار برده شود به معنی" دست کسی رو شدن است " مثال:
I was found out دستم رو شد.
در سایر حالتها به معنی "پی بردن" است.
با توجه به اینکه توی مترداف هاش realize رو اورده ، فک کنم بتونیم معنی"پی بردن ، فهمیدن " رو براش در نظر بگیریم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس