fortunately

/ˈfɔːr.tʃə.nət.li//ˈfɔːtʃənətli/

خوشبختانه، ازحسن اتفاق

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: by fortunate chance; luckily; fortuitously.
مترادف: fortuitously, happily, luckily
مشابه: blessedly, providentially

- There was a car accident, but fortunately no one was injured.
[ترجمه علی محمودی] یک تصادف ماشین بود ، اما خوشبختانه کسی مجروح نشد
|
[ترجمه زهرا صاحبی] یک تصادف ماشین وجود داشت، اما خوشبختانه هیچکس آسیب ندید
|
[ترجمه الیزا] بابا من حتی نمیتونم درس انگلیسی رو بگم چطوری درس معنی کنم😁😁
|
[ترجمه tj] - سانحه رانندگی رخ داد اما خوشبختانه کسی آسیب ندید.
|
[ترجمه گوگل] تصادف رانندگی رخ داد اما خوشبختانه کسی آسیب ندید
[ترجمه ترگمان] یک تصادف رانندگی بود، اما خوشبختانه هیچ کس مجروح نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Fortunately the train was on time.
[ترجمه tina] خوشبختانه قطار به موقع بود
|
[ترجمه پارمیس رشیدی] خوشبختانه قطار به موقع و سر وقت رسید
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه قطار به موقع بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه قطار به موقع رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fortunately, the stormy waves caused trifling damage to the boat.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه امواج طوفانی آسیب های جزئی به قایق وارد کرد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، امواج طوفانی به قایق صدمه زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fortunately the train was late so we did not miss it.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه قطار دیر آمد و ما آن را از دست ندادیم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه قطار دیر کرده بود و ما آن را از دست ندادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fortunately the house was empty when the bomb exploded .
[ترجمه گوگل]خوشبختانه خانه خالی بود که بمب منفجر شد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه خانه وقتی منفجر شد که بمب منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rest of the apartment had fortunately remained unaltered since that time.
[ترجمه گوگل]بقیه آپارتمان خوشبختانه از آن زمان بدون تغییر باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]بقیه آپارتمان از آن زمان تا به حال باقی مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Violent crimes against the elderly are fortunately very uncommon.
[ترجمه گوگل]جرایم خشونت آمیز علیه سالمندان خوشبختانه بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]جرائم خشونت باری که در مقابل افراد مسن هستند خوشبختانه غیر معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fortunately we were blessed with fine weather.
[ترجمه ana] خوشبختانه آب و هوای خوبی داشتیم.
|
[ترجمه گوگل]خوشبختانه آب و هوای خوبی داشتیم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه هوا خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fortunately my suspicions proved groundless .
[ترجمه گوگل]خوشبختانه ظن من بی اساس بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه سو ظن من بی اساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fortunately, militarism failed to take root in Europe as a whole.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، میلیتاریسم در کل اروپا ریشه دوانید
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، نظامی گری در اروپا به عنوان یک کل شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fortunately, Julie saw the funny side when I spilled coffee on her.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه جولی جنبه خنده دار را دید که من قهوه روی او ریختم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه جولی وقتی قهوه را روی او ریختم آن طرف خنده دار را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The thick clouds passed overhead, but fortunately the rain kept off the whole day.
[ترجمه گوگل]ابرهای غلیظ از بالای سرمان عبور کردند، اما خوشبختانه باران تمام روز را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]ابره ای کلفت از بالای سرشان گذشتند، اما خوشبختانه باران تمام روز را ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fortunately I'll be dead and gone long before the money runs out.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه من خیلی قبل از تمام شدن پول خواهم مرد و رفتم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه من مرده و قبل از اینکه پولم تموم شه میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fortunately it won't make an awful lot of difference if I don't pass the test.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه اگر در آزمون موفق نشوم، تفاوت چندانی ایجاد نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، اگر از امتحان رد نشم، خیلی فرق نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fortunately the trail was still warm .
[ترجمه گوگل]خوشبختانه مسیر هنوز گرم بود
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه رد پاها هنوز گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• luckily; in a successful manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : fortune
صفت ( adjective ) : fortunate
قید ( adverb ) : fortunately
نیکبختانه
Luckily
مخالف:sadly, un fortunalety
از بختِ خوب، از شانسش، شانس آورد که
synonym for luckily
خوشبختانه
Is synonym for luckily
خوشبختانه
Who puts that tongue out
Fortunately for you, you are a big dick
I'm wrong, don't say it when I hear you're even bigger
Thank God
کیه که حالا زبان درازی کنه
حالا ازخوب بختی من تو کله گنده شدی
غلط میکنم حرفشم نزن از وقتی شنیدم گنده تر هم شدی
از خداتم باشه
Hopefully

بپرس