formication


مورمور، حس نملی

جمله های نمونه

1. The good news is that formication usually does eventually disappear on its own.
[ترجمه گوگل]خبر خوب این است که شکل گیری معمولاً در نهایت خود به خود ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]خبر خوب این است که formication معمولا در نهایت به تنهایی از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've heard the incidence of formication during perimenopause described as "rare, " but I have also read that as many as 20 percent of all women experience it.
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که بروز شکلک در دوران پیش از یائسگی به عنوان "نادر" توصیف شده است، اما همچنین خوانده ام که 20 درصد از زنان آن را تجربه می کنند
[ترجمه ترگمان]من رویداد of را در طی perimenopause که به عنوان \"نادر\" توصیف شده است شنیده ام، اما من همچنین آن را تا حدود ۲۰ درصد از تمام زنان تجربه کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Formication also occurs in alcoholism and can be a symptom of drug toxicity, particularly from overuse of cocaine and amphetamines.
[ترجمه گوگل]شکل‌گیری در اعتیاد به الکل نیز رخ می‌دهد و می‌تواند نشانه‌ای از مسمومیت با مواد مخدر، به‌ویژه از مصرف بیش از حد کوکائین و آمفتامین‌ها باشد
[ترجمه ترگمان]Formication هم چنین در اعتیاد به الکل رخ می دهد و می تواند نشانه ای از سمیت دارو، به ویژه از استفاده بیش از حد از مصرف بیش از حد کوکائین و آمفتامین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Subjective symptoms consist of pruritus (itching), sensations of heat (burning), cold (tingling), prickling, biting, formication, pain, and numbness.
[ترجمه گوگل]علائم ذهنی شامل خارش (خارش)، احساس گرما (سوزش)، سرما (گزگز)، سوزن سوزن شدن، گاز گرفتن، شکل‌گیری، درد و بی‌حسی است
[ترجمه ترگمان]علایم ذهنی شامل pruritus (خارش)، احساس گرما (سوزش)، سرما (سوزش)، سوزش، گاز گرفتن، درد و بی حسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The woman developed lightheadedness, dyspnoea, tongue numbness, muscle twitching and formication on the legs and back.
[ترجمه گوگل]این زن دچار سبکی سر، تنگی نفس، بی حسی زبان، انقباض عضلانی و شکل گیری در پاها و پشت شد
[ترجمه ترگمان]زن lightheadedness، dyspnoea، بی حسی زبان، ماهیچه منقبض و formication را روی پاها و پشتش ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] توهم لمس حشره

پیشنهاد کاربران

مورمور ( اسم ) : احساس خارش که در آن احساس می شود پوست با حشرات پوشیده شده است

بپرس