formation

/fɔːrˈmeɪʃn̩//fɔːˈmeɪʃn̩/

معنی: ساختمان، صف، ارایش، احدای، تشکیلات، شکل، سازمان، تشکیل، رشد، صف ارایی، ترتیب قرار گرفتن
معانی دیگر: شکل دار سازی، شکل گیری، تکوین، دیس داری، تشکل، دیسمندی، ریختگری، تاسیس، سازند، دیسه، آرایش، (هرچیز شکل یافته یا طرح دار) نقش، آرایش جنگی، ریختار، (زمین شناسی) سازند، چینه بندی، ساختار، ترتیب، دهناد، نما، دیسش، (زیست بوم شناسی ـ گونه ای از گیاه که در ناحیه ی گسترده ای به وفور یافت می شود) بوم گیر، گیاه گونه، احداک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: formational (adj.)
(1) تعریف: the act of forming or the state of being formed.
متضاد: destruction
مشابه: constitution, generation

(2) تعریف: the way in which something is formed.

- a crystalline formation of rock
[ترجمه گوگل] تشکیل کریستالی سنگ
[ترجمه ترگمان] تشکیل بلوری راک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: that which has been formed.

(4) تعریف: a particular arrangement, esp. of military troops.

- The company marched in formation.
[ترجمه گوگل] شرکت در راهپیمایی تشکیل شد
[ترجمه ترگمان] شرکت در حال شکل گیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. formation flying
(هواپیما) پرواز نمایشی،پرواز هماهنگ

2. approach formation
نحوه ی نزدیک شدن به باند فرودگاه و یا دشمن

3. the formation of the company took two years
تاسیس (سازند) شرکت دو سال طول کشید.

4. each cloud formation indicates a different kind of weather
هریک از اشکال ابر نشانه ی نوع متفاوتی از آب و هوا است.

5. the planes flew in an arrow-like formation
هواپیماها به صورت یک دسته ی پیکان مانند پرواز می کردند.

6. Education has for its object the formation of character.
[ترجمه گوگل]تعلیم و تربیت هدف خود شکل گیری شخصیت است
[ترجمه ترگمان]تحصیل به دنبال هدفش شکل گیری شخصیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My profession had an important influence in the formation of my character and temperament.
[ترجمه گوگل]حرفه من تاثیر مهمی در شکل گیری شخصیت و خلق و خوی من داشت
[ترجمه ترگمان]حرفه من تاثیر مهمی در شکل گیری شخصیت و خلق و خوی من داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An agreement on the formation of a new government was reached on June
[ترجمه گوگل]توافق بر سر تشکیل دولت جدید در ژوئن انجام شد
[ترجمه ترگمان]توافق بر سر تشکیل یک دولت جدید در ماه ژوئن انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is the formation of a new government.
[ترجمه گوگل]این تشکیل دولت جدید است
[ترجمه ترگمان]این تشکیل دولت جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The troops broke formation and ran.
[ترجمه گوگل]نیروها آرایش را شکستند و دویدند
[ترجمه ترگمان]قشون متلاشی شد و گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One motorbike peeled away from the formation and circled round behind the rest.
[ترجمه گوگل]یکی از موتورها از سازند جدا شد و پشت بقیه چرخید
[ترجمه ترگمان]یک موتورسیکلت از ساختمان کنده شد و دور بقیه دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Flying low across the river was a formation of swans-five of them at least.
[ترجمه گوگل]پرواز در ارتفاع پایین رودخانه، شکلی از قوها بود - حداقل پنج نفر از آنها
[ترجمه ترگمان]در پایین رودخانه، a بودند که حداقل پنج نفر از آن ها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The soldiers advanced in close formation.
[ترجمه گوگل]سربازان در آرایش نزدیک پیشروی کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان در فاصله نزدیک پیشروی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His decision to change the team's formation for the final match was a masterstroke.
[ترجمه گوگل]تصمیم او برای تغییر ترکیب تیم برای بازی فینال یک شاهکار بود
[ترجمه ترگمان]تصمیم او برای تغییر تشکیل تیم برای مسابقه نهایی a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساختمان (اسم)
make, frame, anatomy, building, construction, structure, erection, skeleton, formation, making, mechanism, standing

صف (اسم)
muster, row, series, army, queue, lineup, array, rank, formation, cue, file

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

احدای (اسم)
formation, authorship, introduction

تشکیلات (اسم)
formation, brigade, organization

شکل (اسم)
likeness, figure, form, image, facet, rank, formation, shape, configuration, hue, gravure, vignette, medal, schema, shekel

سازمان (اسم)
conformation, structure, infrastructure, formation, establishment, organization, regime

تشکیل (اسم)
formation, foundation, establishment, organization, constitution

رشد (اسم)
increase, development, growth, formation, pickup

صف ارایی (اسم)
formation, fig

ترتیب قرار گرفتن (اسم)
formation

تخصصی

[عمران و معماری] تشکیلات - تشکیل - سازنده - فرم - زیرگاه
[برق و الکترونیک] تشکیل
[فوتبال] آرایش-شکل
[ریاضیات] شکل یافتن، تشکیل، تشکل، تکوین
[معدن] سازند (زمین شناسی فیزیکی)
[خاک شناسی] سازند
[آب و خاک] سازند تشکیلات

انگلیسی به انگلیسی

• forming, making; structure, arrangement; configuration; configuration of troops (military); creation, establishment
the formation of something is its start or creation.
if things are in a particular formation, they are arranged in a particular pattern.
a rock formation or a cloud formation is rock or clouds of a particular shape.

پیشنهاد کاربران

ساختار، تشکیل. صورت بندی، فرم، زیرگاه، تشکیل دادن، شکل گیری، تکوین، آرایش، شکل، ساختمان، تشکیلات، احداث، صف آرایی، تشکیل، رشد، ترتیب قرار گرفتن، معماری: سازند، روانشناسی: ساخت، ورزش: برنامه سازمان دفاعی
...
[مشاهده متن کامل]
یا تهاجمی در آغاز هر مسابقه، علوم نظامی: صورت بندی، آرایش جنگی، آرایش یگان، ترتیب نیرو، سازمان دادن نیرو، علوم دریایی: آرایش

تشکیل، ساختار
مثال: The formation of the new committee was announced yesterday.
تشکیل کمیته جدید دیروز اعلام شد.
ساختار
چیدمان
الگو
چیدمان
در علوم نظامی؛
آرایش، صورت بندی ( ترتیب حرکت هواپیماها و ناوها در هوا و دریا )
formation: شکل گیری
✅ ( زمین شناسی ) سازند، دیسه، چینه بندی، ساختار
In 1975, the Saudi Arabia second five - year economic plan included a Master Gas Plan. Natural gas would be used to generate power, rather than flaring the gas. The plan counted on using the associated gas, but by 1985, Aramco was able to include a billion standard cubic foot per day ( Bscfd ) of non - associated gas. This non - associated gas was produced from the Kuff ⭐Formation⭐, which is a limestone layer 650 metres ( 2, 130 ft ) below the oil producing Arab Zone. In 1994, Aramco discovered more non - associated gas in the deeper Jawf sandstone ⭐formation⭐, and built plants in Hawiyah and Haradh to process it. This increased the capacity of the Master Gas System to 9. 4 billion scfd
...
[مشاهده متن کامل]

ریختِش
شکلِش
آرایش
formation ( علوم نظامی )
واژه مصوب: آرایش 4
تعریف: ترتیب قرار گرفتن تعدادی از یگان های نظامی به شکلی ویژه برای انجام یا آمادگی انجام مأموریتی خاص
قطعه
ساخت
تشکیل شدن
هو
پیدایش ، تکوین.
شکل گیری ، تشکیل 👚👚
this book explains the formation of the stars
این کتاب روند شکل گیری ستاره ها را توضیح میدهد
ریاضی 94 ، هنر 93 ، زبان 93 ، تجربی 92 ، انسانی 88
قالب بندی
formation of worldپیدایش جهان
fotmation aware:تشکل ملتفت : ) ) )
تشکیل
صورتبندی
سازند
ساختار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس