forged


معنی: مصنوعی، ساخته
معانی دیگر: ساختگی، جعلی

جمله های نمونه

1. forged paper money
اسکناس تقلبی

2. a forged passport
پاسپورت جعلی

3. he forged my signature
او امضای مرا جعل کرد.

4. japan forged ahead and left england and france behind
ژاپن به سرعت پیشرفت کرد وانگلیس و فرانسه را پشت سر گذاشت.

5. we forged steadily northward through the heavy snow
از میان برف سنگین مرتبا به سوی شمال جلو می رفتیم.

6. an alliance that was forged in the crucible of world war one
اتحادی که در بوته ی آزمایش جنگ جهانی اول قوام گرفت

7. a careful scrutiny of the forged document
نگاهی دقیق به سند جعلی

8. they examined the signature and found it to be forged
آنان امضا را بررسی نمودند و به جعلی بودن آن پی بردند.

9. she scrutinized the bill to make sure it is not forged
خوب به اسکناس نگاه کرد تا مطمئن شود که تقلبی نیست.

10. She forged a new career in the music business.
[ترجمه گوگل]او حرفه جدیدی در تجارت موسیقی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]اون یه شغل جدید تو کار موسیقی جعل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are charged with using forged documents.
[ترجمه گوگل]آنها به استفاده از اسناد جعلی متهم هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به استفاده از اسناد جعلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They forged a lead in the first 30 minutes of the game.
[ترجمه گوگل]آنها در 30 دقیقه ابتدایی بازی به برتری دست یافتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ۳۰ دقیقه اول بازی پیشتاز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1776 the United States forged an alliance with France.
[ترجمه گوگل]در سال 1776 ایالات متحده با فرانسه ائتلاف کرد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده در سال ۱۷۷۶ با فرانسه متحد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The winning crew rapidly forged ahead.
[ترجمه گوگل]خدمه برنده به سرعت جلو رفتند
[ترجمه ترگمان]خدمه برنده به سرعت پیش رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One runner forged ahead of the others and won the race.
[ترجمه گوگل]یکی از دونده ها جلوتر از بقیه حرکت کرد و برنده مسابقه شد
[ترجمه ترگمان]یکی از دوندگان جلو بقیه را گرفتند و مسابقه را برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصنوعی (صفت)
accrete, artificial, false, sophisticated, dummy, feigned, artful, forged, made-up, factitious, factitive, postiche, nonrepresentational

ساخته (صفت)
made, artificial, forged, built, constructed, created, manufactured, produced, hypocritical, faked, ready-made, wrought

انگلیسی به انگلیسی

• counterfeit, false; formed through heating and hammering (about metal); shaped, formed

پیشنهاد کاربران

ساختن چیزی . شکل دادن
شکل گرفتن
آهنگری
مثلا forged products محصولات آهنگری
forged ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: پتکیده
تعریف: ویژگی قطعه ای که براثر عملیات پتک کاری به شکل نهایی یا نیمه نهایی درآمده است

بپرس