forewarn

/fɔːrˈwɔːrn//fɔːˈwɔːn/

معنی: قبلا اگاهانیدن، از پیش اخطار کردن
معانی دیگر: (از) پیش هشدار دادن، برحذر داشتن، پیش آگاهی دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forewarns, forewarning, forewarned
مشتقات: forewarner (n.)
• : تعریف: to give advance warning to.

جمله های نمونه

1. We'd been forewarned of the dangers of travelling at night.
[ترجمه گوگل]از قبل در مورد خطرات سفر در شب به ما هشدار داده شده بود
[ترجمه ترگمان]ما از خطرات سفر در شب خبر داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We had been forewarned of the risk of fire/that fire could break out.
[ترجمه گوگل]از قبل در مورد خطر آتش سوزی هشدار داده شده بود / ممکن است آتش سوزی رخ دهد
[ترجمه ترگمان]قبلا از خطر آتش سوزی خبر داشتیم که آتش می تواند از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Macmillan Guide had forewarned me of what to expect.
[ترجمه گوگل]راهنمای مک میلان از قبل به من هشدار داده بود که چه انتظاری داشته باشم
[ترجمه ترگمان]راهنمای مک میلان به من اطلاع داده بود که چه انتظاری باید داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To be forewarned is to be forearmed.
[ترجمه گوگل]از پیش اخطار شدن به معنای مسلح شدن است
[ترجمه ترگمان]باید به او هشدار داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A police team, forewarned of the raid, had taken up positions inside the bank.
[ترجمه گوگل]یک تیم پلیس که از قبل در مورد حمله هشدار داده شده بود، در داخل بانک موضع گرفته بود
[ترجمه ترگمان]یک تیم پلیس، قبل از اطلاع از حمله، در داخل بانک موضع گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But be forewarned: The garlic quotient of this dish could be considered daunting.
[ترجمه گوگل]اما توجه داشته باشید: نسبت سیر این غذا را می‌توان دلهره‌آور دانست
[ترجمه ترگمان]اما هشیار باشید: خارج قسمت سیر این غذا را می توان رعب آور تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through astrology one could be forewarned of the exact time of his coming.
[ترجمه گوگل]از طریق طالع بینی می توان از زمان دقیق آمدن او از قبل آگاه شد
[ترجمه ترگمان]از طریق نجوم می توان از زمان دقیق شدنش آگاهی یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although he had been forewarned, Rostov eyed the vessel with disfavour.
[ترجمه گوگل]اگرچه روستوف از قبل به او هشدار داده شده بود، با نارضایتی به کشتی نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با این که قبلا از او مطلع شده بود، اما بدش به آن قایق چشم دوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The enemy had been forewarned.
[ترجمه گوگل]به دشمن از قبل هشدار داده شده بود
[ترجمه ترگمان]دشمن از قبل خبر داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As forewarned, I did not win, despite a good oral presentation and the best c. v. of all the candidates.
[ترجمه گوگل]همانطور که از قبل هشدار داده شده بود، علیرغم ارائه شفاهی خوب و بهترین ج، برنده نشدم v از همه نامزدها
[ترجمه ترگمان]همانطور که قبلا اشاره شد، من برنده نشدم، علی رغم ارائه شفاهی خوب و بهترین نمره در برابر تمامی نامزدها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let no one be forewarned, to go in fear or spread rumours.
[ترجمه گوگل]به کسی هشدار داده نشود که با ترس برود یا شایعه پراکنی کند
[ترجمه ترگمان]کسی نباید به او هشدار داده شود که از ترس و یا شایعات منتشر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Barry Hearn forewarned me that the meeting was going to be tough.
[ترجمه گوگل]بری هرن از قبل به من هشدار داد که جلسه سختی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]باری، Hearn به من هشدار داد که جلسه دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was more than a forewarning of withdrawal symptoms.
[ترجمه گوگل]این بیش از یک هشدار قبلی در مورد علائم ترک بود
[ترجمه ترگمان] بیشتر از یه مشت علائم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Based on enterprise crises forewarning theory, the study aims to forewarn and take precautions against financial management mistakes and crises so as to prevent and rectify them.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری پیش‌اخطار بحران‌های سازمانی، هدف این مطالعه پیش‌بینی و اتخاذ تدابیر احتیاطی در برابر اشتباهات و بحران‌های مدیریت مالی به منظور پیشگیری و اصلاح آن‌ها است
[ترجمه ترگمان]با توجه به بحران های سازمانی، این مطالعه با هدف بررسی مجدد و اتخاذ تدابیر احتیاطی در برابر اشتباه ات مدیریت مالی و بحران به منظور جلوگیری و اصلاح آن ها انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبلا اگاهانیدن (فعل)
foretoken, forewarn

از پیش اخطار کردن (فعل)
forewarn

انگلیسی به انگلیسی

• warn ahead of time, alert, put on guard
if you forewarn someone, you warn them that something is going to happen.

پیشنهاد کاربران

بپرس