forehand

/ˈfɔːrˌhænd//ˈfɔːhænd/

معنی: پیشتاز، قسمت ممتاز، سروسینه ودست اسب، جلودار
معانی دیگر: (تنیس و پینگ پونگ و غیره) فورهند، پیش دست (در برابر: پس دست backhand)، (قدیمی) قرارگیری در جلو یا بالا، مزیت، تفوق، برتری، بخشی از اسب که در جلو سوارکار قرار دارد، جلوترین، پیش ترین، از همه جلوتر، سرعمله، مباشر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of a stroke in tennis or the like, performed with the palm facing forward.
اسم ( noun )
(1) تعریف: in tennis or the like, a stroke made with the palm forward; forehand stroke.

(2) تعریف: the part of a horse in front of the rider.
قید ( adverb )
• : تعریف: in tennis or the like, with a forehand motion or stroke.

جمله های نمونه

1. a forehand stroke
ضربه ی پیش دست

2. The forehand stroke should be fluid and well balanced.
[ترجمه گوگل]ضربه فورهند باید روان و متعادل باشد
[ترجمه ترگمان]سکته forehand باید سیال و متعادل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He served to his opponent's forehand.
[ترجمه گوگل]او به فورهند حریف سرویس داد
[ترجمه ترگمان]به سر s خدمت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has a strong forehand drive .
[ترجمه گوگل]او یک پیشرانه قوی دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه هارد forehand قوی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His forehand is his weakest shot.
[ترجمه گوگل]فورهند او ضعیف ترین ضربه اوست
[ترجمه ترگمان]forehand او ضعیف ترین گلوله او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She hit a forehand volley into the net.
[ترجمه گوگل]او یک والی فورهند به تور زد
[ترجمه ترگمان]یکی از volley را به تور کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hit the ball to her forehand.
[ترجمه گوگل]توپ را به جلو او بزن
[ترجمه ترگمان] توپ رو بزن به سرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Pierce's forehand saved her on both occasions.
[ترجمه گوگل]اما فورهند پیرس در هر دو مورد او را نجات داد
[ترجمه ترگمان]اما forehand پیرس او را در هر دو جا نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has a strong forehand.
[ترجمه گوگل]او جلوه قوی دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه forehand قوی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dominant eye related to the line of forehand drive.
[ترجمه گوگل]چشم غالب مربوط به خط فورهند درایو است
[ترجمه ترگمان]چشم غالب مربوط به خط تولید forehand است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He found the flow on his forehand and got a easy win.
[ترجمه گوگل]او جریان را در فورهند خود پیدا کرد و یک برد آسان به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او جریان را در forehand پیدا کرد و برد آسانی بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is where of art of forehand of laser myopia correct more authoritative?
[ترجمه گوگل]آیا جایی که از هنر پیشروی نزدیک بینی لیزری صحیح است معتبرتر است؟
[ترجمه ترگمان]آیا از هنر of لیزری قدرت authoritative بیشتری برخوردار است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To hit the runaround forehand, remember to backpedal quickly and keep your racquet up high as you move into position. Once there, be sure to swing out and give the ball a ride.
[ترجمه گوگل]برای ضربه زدن به فورهند دور، به یاد داشته باشید که به سرعت به عقب برگردید و راکت خود را در حالی که به موقعیت خود می‌روید بالا نگه دارید هنگامی که به آنجا رسیدید، حتماً به سمت بیرون حرکت کنید و توپ را سوار کنید
[ترجمه ترگمان]برای ضربه زدن به runaround، به یاد داشته باشید که به سرعت عقب نشینی کنید و راکت تان را بالا نگه دارید یک دفعه به آنجا بروید و به توپ ضربه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And it gives you that forehand volley up the middle to poach on my returns.
[ترجمه گوگل]و آن را به شما می دهد که رگبار فورهند تا وسط برای شکار غیرقانونی در بازگشت من
[ترجمه ترگمان]و این باعث میشه که forehand از وسط بیاد تا به من تجاوز کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشتاز (اسم)
vanguard, forehand

قسمت ممتاز (اسم)
forehand

سرو سینه و دست اسب (اسم)
forehand

جلودار (صفت)
front, forefront, forehand

انگلیسی به انگلیسی

• stroke made with the palm facing outward (tennis)
done with the palm facing outward (tennis); foremost; done in advance
a forehand is a shot in tennis or squash in which the palm of your hand faces the direction in which you are hitting the ball.

پیشنهاد کاربران

جلودستی
forehand and backhand throws: پرتاب های جلودستی و پشت دستی
( علوم ورزشی ) : ضربات فورهند با جلوی دست ( مانند ضربه زدن با کف دست ) زده می شود.
اندام های قدامی
ضربه راکت بدمینتون به توپ با کف دست

بپرس