for a change

جمله های نمونه

1. The major recommendation is for a change in the law.
[ترجمه گوگل]توصیه اصلی تغییر در قانون است
[ترجمه ترگمان]توصیه اصلی برای تغییر در قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For a change, why not dye your T-shirts?
[ترجمه گوگل]برای تغییر، چرا تی شرت های خود را رنگ نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]واسه تنوع، چرا تی شرت تو رو رنگ نکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let's take a walk for a change.
[ترجمه گوگل]برای تغییر قدم بزنیم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم یه قدمی بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stop mooning about and do something useful for a change!
[ترجمه گوگل]مهتاب را متوقف کنید و کاری مفید برای تغییر انجام دهید!
[ترجمه ترگمان]وقتت را تلف کنی و برای یک تغییر کار مفیدی انجام بدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Forget yourself and think of someone else for a change.
[ترجمه گوگل]خودتان را فراموش کنید و به فکر تغییر دیگری باشید
[ترجمه ترگمان]خودتان را فراموش کنید و به کس دیگری برای تغییر فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's nice to see her smile for a change.
[ترجمه گوگل]دیدن لبخند او برای تغییر بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]دیدن لبخند او برای تنوع خوبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's nice to be on the winning side for a change.
[ترجمه گوگل]خوب است که برای تغییر در طرف برنده باشید
[ترجمه ترگمان]خوب است در طرف برنده برای یک تغییر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have argued consistently for a change in the law.
[ترجمه گوگل]ما به طور مداوم برای تغییر قانون بحث کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما به طور مداوم برای تغییر در قانون بحث کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let's stay in tonight for a change.
[ترجمه گوگل]بیایید امشب برای تغییر بمانیم
[ترجمه ترگمان]بیا امشب برای تنوع بمونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He called for a change of mood in Scottish politics.
[ترجمه گوگل]او خواستار تغییر روحیه در سیاست اسکاتلند شد
[ترجمه ترگمان]او خواستار تغییر حالت در سیاست های اسکاتلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now let me ask you a question, for a change.
[ترجمه گوگل]حالا اجازه بدهید یک سوال از شما بپرسم، برای تغییر
[ترجمه ترگمان] حالا بذار یه سوال ازت بپرسم، واسه تنوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country is crying out for a change in leadership.
[ترجمه گوگل]کشور فریاد تغییر در رهبری است
[ترجمه ترگمان]کشور برای تغییر در رهبری گریه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chairman is pressing for a change in the procedure.
[ترجمه گوگل]رئیس برای تغییر رویه فشار می آورد
[ترجمه ترگمان]رئیس برای تغییر رویه فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They continued to press for a change in the law.
[ترجمه گوگل]آنها همچنان به دنبال تغییر در قانون بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای تغییر در قانون به مطبوعات ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It won't hurt Julia to get up early for a change.
[ترجمه گوگل]زود بیدار شدن برای تغییر به جولیا آسیبی نمی رساند
[ترجمه ترگمان]برای جولیا ضرری ندارد که زود از خواب بیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• for the sake of change, for a difference

پیشنهاد کاربران

محض تنوع
برای تنوع، خلاف معمول
برخلاف معمول، برخلاف عادت، خلاف همیشه. . خلاف گذشته
بالاخره
برای تنوع
Let's go out for a change
وقتی چیزی متفاوت از همیشه اش اتفاق می افتد.
محض تنوع هم که شده. . .
یک بار هم که شده. . .

بپرس