footpath

/ˈfʊtˌpæθ//ˈfʊtpɑːθ/

معنی: پایه، پیاده رو
معانی دیگر: کوره راه، راه باریک (ویژه ی پیاده ها)، پاراه، پایه ستون، پایه مجسمه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a narrow path for, and often made by, people walking.

- A footpath had been worn along the riverbank.
[ترجمه گوگل] یک مسیر پیاده روی در امتداد ساحل رودخانه فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان] جاده از کنار رودخانه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a footpath linked the cottage with the river
راه باریکی کلبه را به رودخانه وصل می کرد.

2. Owners who allow their dogs to foul the footpath will be fined.
[ترجمه گوگل]مالکانی که به سگ های خود اجازه خطا در مسیر پیاده روی را بدهند جریمه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]مالکان که به سگ های خود اجازه می دهند تا کوره راه را خراب کنند جریمه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I hope this is a public footpath and we're not trespassing on someone's land.
[ترجمه گوگل]امیدوارم این یک مسیر عمومی باشد و ما به زمین کسی تجاوز نکنیم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم این یه راه عمومی باشه و ما به ملک کسی تجاوز نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The footpath runs along the canal.
[ترجمه گوگل]مسیر پیاده روی در امتداد کانال قرار دارد
[ترجمه ترگمان]پیاده رو در امتداد کانال حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The monastery is an hour away by footpath.
[ترجمه گوگل]این صومعه با مسیر پیاده روی یک ساعت فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]این صومعه یک ساعت پس از عبور از کوره راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some seed fell along the footpath, and the birds came and ate it up.
[ترجمه گوگل]مقداری دانه در مسیر پیاده روی افتاد و پرندگان آمدند و آن را خوردند
[ترجمه ترگمان]چند دانه در کوره راه افتادند و پرندگان آمدند و خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fence runs the length of the footpath.
[ترجمه گوگل]حصار در طول مسیر پیاده روی است
[ترجمه ترگمان]حصار، طول کوره راه را طی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The descent of the footpath starts in easy fashion.
[ترجمه گوگل]فرود مسیر پیاده روی به روشی آسان شروع می شود
[ترجمه ترگمان]پایین رفتن از کوره راه آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We stood on the footpath and waited for a gap in the traffic.
[ترجمه گوگل]در مسیر پیاده روی ایستادیم و منتظر شکافی در ترافیک بودیم
[ترجمه ترگمان]ما در پیاده رو ایستاده بودیم و منتظر یک شکاف در ترافیک بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The old footpath skirts around the village.
[ترجمه گوگل]مسیر پیاده روی قدیمی در اطراف روستا قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این کوره راه باریک در اطراف دهکده گسترده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We gave chase along the footpath.
[ترجمه گوگل]در طول مسیر تعقیب و گریز کردیم
[ترجمه ترگمان]از طرف راه به دنبال راه رفتن به راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is a footpath ; cars are not allowed.
[ترجمه گوگل]این یک مسیر پیاده روی است خودرو مجاز نیست
[ترجمه ترگمان]این یک کوره راه است؛ ماشین ها مجاز نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Follow the footpath and you'll eventually hit the road.
[ترجمه گوگل]مسیر پیاده روی را دنبال کنید و در نهایت به جاده خواهید رسید
[ترجمه ترگمان]از پیاده رو حرکت کنید و در نهایت به جاده برخورد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Footpath erosion is also a common feature of landscapes that are widely used by walkers.
[ترجمه گوگل]فرسایش مسیر پیاده روی نیز یکی از ویژگی های مشترک مناظر است که به طور گسترده توسط پیاده روی ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]فرسایش حفره ای یک ویژگی مشترک از مناظر است که به طور گسترده توسط روروئک مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A Cornish Coastal Footpath has been opened to give the public access to walk along the cliffs.
[ترجمه گوگل]یک مسیر پیاده‌روی ساحلی کورنیش برای دسترسی عموم برای قدم زدن در امتداد صخره‌ها باز شده است
[ترجمه ترگمان]از Coastal ساحلی Cornish برای دادن دسترسی به مردم به راه رفتن در امتداد پرتگاه ها باز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

پیاده رو (اسم)
walk, pedestrian, peripatetic, pavement, footer, sidewalk, footpath

تخصصی

[عمران و معماری] پیاده رو - کوره راه

انگلیسی به انگلیسی

• narrow path for people who are walking on foot
a footpath is a path for people to walk on, especially in the country.

پیشنهاد کاربران

حاشیه خیابان ؛ کنار خیابان. پیاده رو.
مسیر پاکوب
مسیر عبور عابر پیاده ( بویژه در اطراف شهرها و مناطق کوهستانی - - اونایی که روستا زاده هستن و یا اهل کوهنوردی و زدن به دل کوه و بیابون هستند دقیقا میدونن منظور من چیه )
مترادف این واژه در واقع همون pathway هستش
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی مسیری که بواسطه ی رد پای گامهای عابرین قبلی از اون مسیر شکل گرفته و عابرین جدید برای رسیدن به مقصد ( مثلا قله ی کوه و . . . ) اونو دنبال میکنن.

راه پیاده
این کلمرو فقط توو ایرلند استفاده میکنن نه جایه دیگه . به معنی" پیاده رو "
پیاده رو

بپرس