foothold

/ˈfʊthoʊld//ˈfʊthəʊld/

معنی: پایگاه، جای پا، جای ثابت، زیر پایی
معانی دیگر: (مجازی) جای پای محکم و مطمئن، (مثلا در کوه نوردی) جای پا گذاری، جاپا، قدمگاه، گامگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place just large enough to stand or tread on safely, as in mountain climbing.

(2) تعریف: a secure position that provides a base for further progress or advancement.

- From her foothold in public relations, she was able to move on to a career in advertising.
[ترجمه گوگل] از جای پایش در روابط عمومی، او توانست به حرفه تبلیغاتی ادامه دهد
[ترجمه ترگمان] از جای پای خود در روابط عمومی، او توانست به سمت شغلی در تبلیغات حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to establish a foothold
جای پا باز کردن

2. the guerrillas gained a firm foothold in the slums
چریک ها در محله های فقیرنشین جای پای محکمی باز کردند.

3. The bench gave me the foothold I needed to climb into the tree.
[ترجمه گوگل]نیمکت جای پایی را که برای بالا رفتن از درخت لازم داشتم به من داد
[ترجمه ترگمان] نیمکت جای پا رو به من داد که باید برم تو درخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He found a secure foothold and pulled himself up.
[ترجمه گوگل]جای پای مطمئنی پیدا کرد و خودش را بالا کشید
[ترجمه ترگمان]یک جای امن پیدا کرد و خودش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company is trying to gain a foothold in the European market.
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تا جای پای خود را در بازار اروپا به دست آورد
[ترجمه ترگمان]این شرکت می کوشد تا در بازار اروپا جای پایی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She edged forward feeling for a foothold.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد برای جای پا
[ترجمه ترگمان]او به جلو خم شد تا جای پای جای پا را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The firm has a firm foothold in this market.
[ترجمه گوگل]این شرکت جایگاه محکمی در این بازار دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در این بازار جای پایی محکم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are still trying to get/gain a foothold in the Japanese market.
[ترجمه گوگل]ما همچنان در تلاش هستیم تا در بازار ژاپن جایگاهی به دست آوریم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز در تلاشیم تا جای پایی در بازار ژاپن به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was difficult to maintain a secure foothold on the ice.
[ترجمه گوگل]حفظ یک جای پای مطمئن روی یخ دشوار بود
[ترجمه ترگمان]حفظ جای پای امن روی یخ دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It isn't easy to get a foothold as an actor.
[ترجمه گوگل]به‌راحتی می‌توان جای پایی به عنوان بازیگر پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]گرفتن جای پا به عنوان یک هنرپیشه آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was scrabbling for a foothold on the steep slope.
[ترجمه گوگل]او در شیب تند به دنبال جای پایی بود
[ترجمه ترگمان]او داشت روی یک جای پا روی شیبی تند تقلا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Extreme right-wing parties gained a foothold in the latest European elections.
[ترجمه گوگل]احزاب راست افراطی در آخرین انتخابات اروپا جای پای خود را به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]احزاب راست گرای افراطی در آخرین انتخابات اروپا جای پایی به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company is eager to gain a foothold in Europe.
[ترجمه گوگل]این شرکت مشتاق به دست آوردن جای پایی در اروپا است
[ترجمه ترگمان]این شرکت مشتاق به دست آوردن جای پایی در اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Everybody is trying to get a foothold in the family moviemaking business.
[ترجمه گوگل]همه تلاش می کنند تا جای پایی در تجارت فیلمسازی خانوادگی پیدا کنند
[ترجمه ترگمان] همه دارن سعی می کنن یه جای پا توی خانواده \"moviemaking\" بگیرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It gave me the foothold I needed to pull myself up and look in at the window.
[ترجمه گوگل]جای پایی به من داد تا خودم را بالا بکشم و به پنجره نگاه کنم
[ترجمه ترگمان]این جای پا جای پا را به من داد تا خودم را بالا بکشم و به پنجره نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایگاه (اسم)
base, foothold

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

جای ثابت (اسم)
foothold

زیر پایی (اسم)
foothold, footrest

تخصصی

[] جای پا
[] پاگیره

انگلیسی به انگلیسی

• support for the feet, firm surface on which to stand or walk; secure position for further advancement
footholds are ledges or hollows where you can put your feet when you are climbing.
if you get a foothold when you are trying to achieve something, you establish yourself in a strong position from which you can make progress.

پیشنهاد کاربران

جایگاهی به دست آوردن
جای پای پیدا کردن در چیزی یا جایی
به مرحله ای از اظمینان و ثبات رسیدن
زیرپا
He felt for a foothold
این آقا دنبال یه جای پای محکم بود
جایگاه

بپرس