follow suit


1- پیروی کردن، تاسی کردن، دنباله روی کردن 2- (بازی ورق) همان خال را بازی کردن

جمله های نمونه

1. Efforts to persuade the remainder to follow suit have continued.
[ترجمه گوگل]تلاش ها برای متقاعد کردن بقیه برای پیروی از این روند ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای متقاعد کردن بقیه برای پیروی از دادخواست همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He argued that Salomon Brothers should follow suit.
[ترجمه گوگل]او استدلال می کرد که برادران سالومون باید از این روند پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کرد که سالومون برادرز باید از او پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The upper house is expected to follow suit in a vote scheduled for later today.
[ترجمه گوگل]انتظار می‌رود که مجلس علیا در رای‌گیری که قرار است بعداً امروز برگزار شود، همین روند را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مجلس سنا در یک رای گیری که قرار است امروز برگزار شود، هماهنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flattery indeed. Other manufacturers should follow suit!
[ترجمه گوگل]چاپلوسی واقعا سایر تولیدکنندگان باید از این روند پیروی کنند!
[ترجمه ترگمان]بله، واقعا تولید کنندگان دیگر باید از آن پیروی کنند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Garnett expects other makers to follow suit.
[ترجمه گوگل]آقای گارنت انتظار دارد که سازندگان دیگر نیز از این روند پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]آقای گارنت از تصمیم گیران دیگری پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other people follow suit and surge out into the space enclosed by the crowd.
[ترجمه گوگل]افراد دیگر نیز از این روش پیروی می کنند و به فضای محصور شده توسط جمعیت می روند
[ترجمه ترگمان]بقیه افراد کت و شلوار را دنبال می کنند و در فضای محصور بین جمعیت موج می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Other countries are preparing to follow suit.
[ترجمه گوگل]کشورهای دیگر نیز در حال آماده شدن برای پیروی از آن هستند
[ترجمه ترگمان]کشورهای دیگر در حال آماده شدن برای پیروی از این دادخواست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are unlikely to follow suit Female speaker I don't think we would engage in that sort of thing.
[ترجمه گوگل]بعید است که آنها از سخنران زن پیروی کنند، من فکر نمی کنم که ما درگیر چنین چیزهایی باشیم
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که آن ها از یک سخنگوی زن پیروی کنند من فکر نمی کنم ما درگیر چنین چیزی باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One of the major banks has lowered its interest rates and the other banks are expected to follow suit.
[ترجمه گوگل]یکی از بانک‌های بزرگ نرخ سود خود را کاهش داده است و انتظار می‌رود بانک‌های دیگر نیز از این روند پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]یکی از بانک های بزرگ نرخ بهره خود را کاهش داده و انتظار می رود که بانک های دیگر هم این درخواست را دنبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Budget companies have been so successful that other airlines have had to follow suit and lower their fares.
[ترجمه گوگل]شرکت‌های دارای بودجه به قدری موفق بوده‌اند که سایر خطوط هوایی مجبور شده‌اند از این روند پیروی کنند و کرایه‌های خود را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت های بودجه چنان موفق بوده اند که شرکت های هواپیمایی دیگر مجبور به پیروی از کت و شلوار خود و کاهش هزینه های خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When one airline reduces its prices, the rest soon follow suit.
[ترجمه گوگل]وقتی یکی از خطوط هوایی قیمت‌های خود را کاهش می‌دهد، بقیه نیز به زودی همین روند را دنبال می‌کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک شرکت هواپیمایی قیمت های خود را کاهش دهد، بقیه به زودی به دنبال آن خواهند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If it then moves away it allows those behind to follow suit.
[ترجمه گوگل]اگر پس از آن دور شود، به آنهایی که پشت سر هم هستند اجازه می دهد تا از آن پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]اگر آن وقت حرکت کند، به افراد پشت سر هم اجازه می دهد تا لباس خود را دنبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Probably by encouraging the world's wealthy nations to build nuclear power stations so that other countries need not follow suit.
[ترجمه گوگل]احتمالاً با تشویق کشورهای ثروتمند جهان به ساخت نیروگاه های هسته ای به گونه ای که دیگر کشورها نیازی به پیروی از آن نداشته باشند
[ترجمه ترگمان]احتمالا با تشویق کشورهای ثروتمند جهان برای ساخت نیروگاه های هسته ای، به طوری که کشورهای دیگر نیازی به پیروی از آن ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a big success in an industry in which prices have remained low, and it forced others to follow suit.
[ترجمه گوگل]این یک موفقیت بزرگ در صنعتی بود که در آن قیمت‌ها پایین مانده است و دیگران را مجبور به پیروی از آن کرد
[ترجمه ترگمان]این یک موفقیت بزرگ در یک صنعت بود که قیمت ها پایین مانده است و دیگران را وادار به پیروی از آن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• follow the example of another

پیشنهاد کاربران

استعاره از پیروی کردن و دنباله روی کردن
We have 52 cart in 4 suits .
در پاسور ۵۲ کارت از ۴ خال داریم .
از همان خال ورق انداختن
به تبع کاری رو کردن
الگو گرفتن
از روی کسی
تقلید کردن
پیروی یا پیروی کردن
همون کاری رو انجام میدی که بقیه انجام داده اند
تقلید کردن، دنباله روی کردن، دنباله رُویِ کسی شدن
به تقلید ازدیگران کاری را کردن
عین کاری/ چیزی را انجام دادن
به مثابه کاری/چیزی عمل کردن

بپرس