foible

/ˌfɔɪbl̩//ˈfoɪbl̩/

معنی: ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر
معانی دیگر: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a minor flaw or weakness in personality, character, or behavior.
مترادف: failing, frailty, imperfection, shortcoming
مشابه: blemish, defect, eccentricity, fault, flaw, hang-up, quirk, vice, weakness

- Lying about his age is one of his foibles.
[ترجمه گوگل] دروغ گفتن در مورد سن او یکی از ضعف های اوست
[ترجمه ترگمان] دروغ گفتن در مورد سن او یکی از foibles او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sword blade's weaker part, from the middle to the point.
مشابه: blade

جمله های نمونه

1. Talking too much is one of his foibles.
[ترجمه گوگل]زیاد حرف زدن یکی از عیوب اوست
[ترجمه ترگمان]حرف زدن بیش از حد foibles است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Brown was fascinated by people's quirks and foibles.
[ترجمه گوگل]براون مجذوب هنجارها و ناتوانی های مردم بود
[ترجمه ترگمان]براون مجذوب خصوصیات و ضعف های مردم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He finds human foibles endearing, but is unforgiving of pretension.
[ترجمه گوگل]او ناتوانی‌های انسانی را دوست‌داشتنی می‌بیند، اما از تظاهر نمی‌بخشد
[ترجمه ترگمان]ضعف های بشری را دوست داشتنی می یابد، اما هیچ of ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We all have our little foibles.
[ترجمه گوگل]همه ما ضعف های کوچک خود را داریم
[ترجمه ترگمان] همه ما ضعف های جزئی مون رو داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have to tolerate each other's little foibles.
[ترجمه گوگل]ما باید ناتوانی های کوچک یکدیگر را تحمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید ضعف های جزئی یکدیگر را تحمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Obviously every nation has its foibles of this kind.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که هر ملتی از این دست نقاط ضعف خود را دارد
[ترجمه ترگمان]آشکار است که هر ملتی ضعف های این نوع را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their bedroom doors closed, and suddenly our foibles became the topic of dinner conversation.
[ترجمه گوگل]درهای اتاق خوابشان بسته شد و ناگهان ناتوانی های ما موضوع گفتگوی شام شد
[ترجمه ترگمان]دره ای اتاق خوابشان بسته شد و suddenly ما موضوع بحث شام را عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their personalities are easily exaggerated, their foibles ripe for caricature or psychotherapy.
[ترجمه گوگل]شخصیت آنها به راحتی اغراق می شود، ضعف های آنها برای کاریکاتور یا روان درمانی آماده است
[ترجمه ترگمان]شخصیت آن ها به راحتی اغراق آمیز است، نقاط ضعف آن ها برای کاریکاتور یا روان درمانی مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If there was any foible in the SL - II's handling it only shows up when sprinting hard.
[ترجمه گوگل]اگر نقصی در هندلینگ SL - II وجود داشته باشد، فقط در هنگام دویدن با سرعت زیاد ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]اگر هر گونه foible در هنگام عبور SL - II وجود داشته باشد، فقط زمانی که به شدت می دود، نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Maybe, sassy is a little foible of Jun-Ji-Hyun, but beauty spreaded from her pureness and sassy, is the best army to hit all men's biggest foible.
[ترجمه گوگل]شايد ساسي ناتواني كوچك جون جي هيون باشد، اما زيبايي ناشي از خلوص و سادگي او، بهترين ارتشي است كه مي‌تواند به بزرگ‌ترين ناتواني مردها ضربه بزند
[ترجمه ترگمان]با این حال، sassy کمی از جون (جون - Ji)است، اما زیبایی spreaded از her و sassy، بهترین ارتش برای ضربه زدن به بزرگ ترین foible مردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I shall never attempt to palliate my own foible by exposing the error of another .
[ترجمه گوگل]من هرگز سعی نخواهم کرد که با افشای خطای دیگران، ضعف خود را تسکین دهم
[ترجمه ترگمان]من هرگز سعی نخواهم کرد که نقطه ضعف خودم را نادیده بگیرم و خطای دیگری را آشکار سازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I should never attempt to palliate my own foible by expose the error of another.
[ترجمه گوگل]من هرگز نباید با افشای خطای دیگری سعی در تسکین ضعف خود داشته باشم
[ترجمه ترگمان]من نباید سعی کنم که نقطه ضعف خودم را نادیده بگیرم و خطای دیگری را فاش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whenever a local foible or tradition grabbed his interest, such as the country's idiosyncratic waterway laws, he would research it exhaustively.
[ترجمه گوگل]هر زمان که یک خطا یا سنت محلی مورد توجه او قرار می گرفت، مانند قوانین خاص آبراهه های کشور، او به طور کامل در مورد آن تحقیق می کرد
[ترجمه ترگمان]هر زمان که یک سنت یا سنت محلی توجه او را به خود جلب می کرد، مانند قوانین آبی ویژه کشور، او به طور کامل تحقیق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Today, however, the much-maligned human foible is being looked at in a different light.
[ترجمه گوگل]با این حال، امروز به ناتوانی بسیار بد انسانی از منظر دیگری نگاه می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، امروزه، انسانی بسیار مورد انتقاد در یک نور متفاوت دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Variations on this foible include watching through a keyhole, or taking photographs, as their wife and her lover copulate before the married pair have sex.
[ترجمه گوگل]تغییراتی که در این ناتوانی وجود دارد شامل تماشای از سوراخ کلید یا عکس گرفتن است، زیرا همسر و معشوقش قبل از رابطه جنسی زوج متاهل با هم جفت می شوند
[ترجمه ترگمان]تغییراتی که در این foible رخ می دهد شامل تماشای سوراخ کلید، یا گرفتن عکس، به عنوان همسر و معشوق خود، قبل از رابطه جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعف (اسم)
weakness, asthenia, debility, faint, swoon, languor, infirmity, atony, foible, puniness

نقطه ضعف (اسم)
blind spot, foible

صعف اخلاقی (اسم)
foible

تیغه شمشیر (اسم)
foible

انگلیسی به انگلیسی

• weakness; weak point of a sword
a foible is a rather strange or foolish habit, but one which is considered unimportant and allowable; a literary word.

پیشنهاد کاربران

ناتوانی
. he foibles as a leader
نقطه قوت : forte
ایراد جزئی
کم و کاست
a strange habit or characteristic that is seen as not important and not harming anyone
عادات ناپسند
مثال:
. We all have our little foibles
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
...
[مشاهده متن کامل]

a minor flaw or shortcoming in character or behavior : weakness
ضعف، کاستی
مثال:
admired their teacher despite his foibles
talent is always balanced by foible

ضعف، نقطه ضعف ( feeble; a close relative of foible )
A minor weekness
Synonym in negative sense: shortcoming, failing
Synonym in positive sense: quirk, eccentricity
We mostly fail to see our own charactristic foibles.

بپرس