flyer

/ˈflaɪər//ˈflaɪə/

معنی: در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو
معانی دیگر: رجوع شود به: flier، flier : اگهی روی کاغذ کوچک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: variant of flier.

جمله های نمونه

1. To call Michael Lawrence a high flyer would be an understatement.
[ترجمه گوگل]این که مایکل لارنس را یک مسافر بلندگو خطاب کنیم، دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به \"مایکل لورنس\" زنگ بزنم خیلی کم تر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Newly enrolled members of the Fantastic Flyer program also receive special discounts, coupons and other benefits during the year.
[ترجمه گوگل]اعضای تازه ثبت نام شده برنامه Fantastic Flyer نیز در طول سال از تخفیفات ویژه، کوپن ها و سایر مزایا برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]اعضای تازه ثبت نام در این برنامه، تخفیف ویژه، کوپن و مزایای دیگر را در طول سال دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A rusted Radio Flyer wagon carried an unclothed crybaby doll with no legs.
[ترجمه گوگل]یک واگن زنگ زده رادیو فلایر یک عروسک گریه بی لباس و بدون پا حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]یک واگن مسافربری زنگ زده با لخت لخت، عروسک crybaby را با پا برهنه حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some one hands out a flyer for Digital Bubblebath, a rave set for next weekend.
[ترجمه گوگل]بعضی ها یک بروشور برای Digital Bubblebath، مجموعه ای برای آخر هفته آینده به دست می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها آگهی برای Bubblebath دیجیتال را دست به دست هم می دهند، و برای آخر هفته بعدی یک مجموعه پر آشوب برپا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. High flyer: Daredevil Elaine Mitchell is planning a high flying stunt to raise money for multiple sclerosis research.
[ترجمه گوگل]پرواز بالا: دردویل الین میچل در حال برنامه ریزی یک شیرین کاری با پرواز بلند است تا برای تحقیقات بیماری ام اس پول جمع کند
[ترجمه ترگمان]آگهی بالا: کاپیتان ایلین میچل در حال برنامه ریزی یک شیرین کاری بلند پرواز برای افزایش پول برای research چند گانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although by now an excellent flyer, he still showed no interest in using flight as a mode of play.
[ترجمه گوگل]اگرچه در حال حاضر یک پرواز عالی بود، اما هنوز علاقه ای به استفاده از پرواز به عنوان یک حالت بازی نشان نداد
[ترجمه ترگمان]با اینکه در حال حاضر یک آگهی عالی بود، اما هنوز هیچ علاقه ای به استفاده از پرواز به عنوان یک حالت نمایش نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The frequent flyer yearns to be grounded.
[ترجمه گوگل]پرواز مکرر آرزوی زمین شدن دارد
[ترجمه ترگمان]آگهی مکرر به دنبال ریشه کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was good to be a flyer, up above it all, godlike in your vision.
[ترجمه گوگل]این خوب بود که یک پرواز، بالاتر از همه، در دید شما خداگونه بود
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب بود که آگهی باشد، بالای آن، بالای همه آن، خدا مانند your
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The flyer about the rally is taped to the wall behind the counter.
[ترجمه گوگل]بروشور مربوط به رالی به دیوار پشت پیشخوان چسبانده شده است
[ترجمه ترگمان]آگهی در مورد این تجمع روی دیوار پشت باجه ضبط شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was clumsy, not yet a flyer, but already a good hopper.
[ترجمه گوگل]او دست و پا چلفتی بود، هنوز پروازکننده نبود، اما قبلاً یک قیف خوب بود
[ترجمه ترگمان]او دست و پا چلفتی بود، اما هنوز آگهی نداشت، اما پیش از این کار خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All great fun for the flyer but not for those inclined to complain about noise pollution.
[ترجمه گوگل]همه چیز برای مسافر بسیار سرگرم کننده است، اما نه برای کسانی که تمایل به شکایت از آلودگی صوتی دارند
[ترجمه ترگمان]همه این آگهی برایشان جالب بود، اما نه به خاطر کسانی که مایل بودند در مورد آلودگی و سر و صدا شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the 25-year-old flyer made the most of his come-back chance when he starred in last weekend's win at Derby.
[ترجمه گوگل]اما این بازیکن 25 ساله با بازی در پیروزی آخر هفته گذشته در دربی، از شانس بازگشت خود نهایت استفاده را کرد
[ترجمه ترگمان]اما این آگهی ۲۵ ساله بیش ترین شانس بازگشت او را به ارمغان آورد زمانی که او در مسابقه آخر هفته آخر هفته گذشته در داربی بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The association has prepared a flyer asking reporters not to exaggerate damage, asserting that not all coastal areas have been hit.
[ترجمه گوگل]این انجمن اعلامیه‌ای تهیه کرده است که از خبرنگاران خواسته است در مورد خسارت‌ها اغراق نکنند و تاکید می‌کند که همه مناطق ساحلی آسیب ندیده‌اند
[ترجمه ترگمان]این انجمن یک آگهی برای خبرنگاران آماده کرده است که از خبرنگاران خواسته تا در مورد آسیب اغراق نکنند و تاکید می کنند که تمام مناطق ساحلی مورد اصابت قرار نگرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Frequent Flyer Plan has been one of main means of airlines competition.
[ترجمه گوگل]برنامه پرواز مکرر یکی از ابزارهای اصلی رقابت خطوط هوایی بوده است
[ترجمه ترگمان]برنامه Flyer مکرر یکی از راه های اصلی رقابت خطوط هوایی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I knew that a phrase such as "frequent flyer," "hatch-back," or "Jello shot" would in time make a poem sound dated and thus could drastically shorten its shelf life.
[ترجمه گوگل]می‌دانستم که عبارتی مانند «فراموشکن»، «هچ برگشت» یا «شات ژله» به مرور زمان شعری را کهنه می‌کند و بنابراین می‌تواند عمر مفید آن را به شدت کوتاه کند
[ترجمه ترگمان]من می دانستم که عبارت از جمله \"آگهی مکرر\"، \"باز برگشت\"، یا \"تیری jello\" در زمان به صدا درآمد و در نتیجه می تواند زندگی shelf را به شدت کوتاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در حال پرواز (اسم)
flier, flyer

اگهی روی کاغذ کوچک (اسم)
flier, flyer

پروانه موتور (اسم)
flier, flyer

پره اسیاب (اسم)
flier, flyer

گردونه تیزرو (اسم)
flier, flyer

تخصصی

[زمین شناسی] آگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره آسیاب، درحال پرواز، گردونه تیزرو گروهی از ژئوفونها که با فاصله معین نسبت به یکدیگر و به صورت دائم (توسط کابل) به هم متصل شده اند، برای مثال در حالت معمول، شش ژئوفون با فاصله 20 فوتی نسبت به یکدیگر به هم متصل شده و سری یا مجموعه ای را تشیکل می دهند که با استفاده از یک بست به کابل اصلی که وظیفه انتقال سینگنال به ابزار ثبت رخدادها را به عهده دارد، متصل می شوند.
[نساجی] ماشین نیم تاب - پرتاب شدن الیاف از روی غلتک فانسی - فلایر - پروانه تاب دهنده نیمچه نخ

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which flies; pilot, aviator; small printed notice or advertisement
if a bird or insect is a skilled flyer, it can fly well or quickly.
people who fly aircraft are sometimes referred to as flyers.
a flyer is the same as a handbill; used in american english.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: پروازگر

⚫ نگارش به خط لاتین: Parvāzgar

⚫ آمیخته از: پرواز ( fly ) و �گر� ( er )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

Frequent flyer : بیماری که مکررا به بیمارستان مراجعه میکنه و خیلی وقت ها در اورژانس افتاده.
:SYN
adventure
chance
crapshoot
enterprise
flutter [chiefly British]
gamble
speculation
throw
venture
:Meaning
less common spelling of FLIER
a reckless or speculative venture
...
[مشاهده متن کامل]

✔️ قمار کوچک، سرمایه گذاری مخاطره آمیز
🔰Take a Flyer
To take a rise; especially to make a speculative investment
🔰take a flyer
( on something )
To take a chance, risk, or gamble ( on something )
Primarily heard in US
👈🏿 I'm just grateful that this team took a flyer on me and gave me a shot at the big times
👈🏿 The economy is too unstable for us to take a flyer on some unproven investment at the moment
👈🏿 We're not just taking a flyer with this plan—we've researched every angle very thoroughly, and we're confident this is the best approach to take
TheFreeDictionary@
عبارت، با مفهوم فارسی:
*قمار کردن - ریسک کردن - به مخاطره انداخته سرمایه*
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

( نوعی�تبلیغات�کاغذی است که به قصدِ توزیع گسترده چاپ و در فضاهای عمومی بین مردم پخش می شود. )
اگهی روی کاغذ کوچک، برگه کوچک تبلیغاتی
Flyer is a piece of paper or actually a little paper which is attached on something and show the information related to that thing like which country it is belong to, color , mass etc.
Noun - countable - informal :
خلبان
Pilot
مسافر هوایی
کسی که با هواپیما سفر می کند
اعلامیه، اطلاعیه
تراکت، بروشور
تراکت، بروشور
a small printed notic which is used to advertise a particular company, service, or event
بروشور
اگهی روی کاغذ کوچک
1. [شخص یا چیز ] سریع
2. [عامیانه] قطار سریع السیر
تراکت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس