fluffy

/ˈfləfi//ˈflʌfi/

معنی: کرکی، نرم، پرزدار، پر مانند
معانی دیگر: (پوشیده از پر نرم یا کرک) کرک پوش، پرزپوش، پرز گرفته، باد کردن، پف کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: fluffier, fluffiest
مشتقات: fluffily (adv.), fluffiness (n.)
(1) تعریف: of, made of, or covered with fluff.

(2) تعریف: soft, light, or airy like fluff.

- fluffy clouds
[ترجمه Hasti] ابرهای پف ای
|
[ترجمه Hasti] ابرهای پنبه ای پفی
|
[ترجمه اکبر] لباس پرزدار
|
[ترجمه گوگل] ابرهای کرکی
[ترجمه ترگمان] ابره ای پرزدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fluffy chickens
جوجه های نرم و پنبه مانند ن

2. fluffy puppies
توله سگ های نرم و پشمالو

3. It's a very fluffy kind of wool.
[ترجمه گوگل]این یک نوع پشم بسیار کرکی است
[ترجمه ترگمان]این یه نوع پشم very
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beat the mixture until it is light and fluffy.
[ترجمه مرجان] ترکیب را تا زمانیکه سبک و پفکی شود هم بزنید.
|
[ترجمه گوگل]مخلوط را هم بزنید تا سبک و پفکی شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط را بزنید تا سبک و کرکی بهتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Beat the butter and sugar until soft and fluffy.
[ترجمه گوگل]کره و شکر را با همزن بزنید تا نرم و پفکی شود
[ترجمه ترگمان]کره و شکر را آنقدر بزنید تا نرم و کرکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Beat the butter and sugar together until fluffy.
[ترجمه گوگل]کره و شکر را با همزن بزنید تا پف کند
[ترجمه ترگمان]کره و شکر را تا زمان کرکی با هم بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fluffy white clouds were floating across the sky.
[ترجمه گوگل]ابرهای سفید کرکی بر فراز آسمان شناور بودند
[ترجمه ترگمان]ابره ای سفید پشمالو در آسمان شناور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mix the butter and sugar until fluffy.
[ترجمه پگاه] کره و شکر را تا زمانی که پف کند با هم مخلوط کنید
|
[ترجمه گوگل]کره و شکر را هم بزنید تا پف کند
[ترجمه ترگمان]کره و شکر را تا زمان کرکی مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like a leather-clad spanking madam in fluffy carpet slippers, it's less threatening that way.
[ترجمه گوگل]مثل یک خانم چرمی که با دمپایی فرش کرکی کتک می زند، اینطوری کمتر تهدید کننده است
[ترجمه ترگمان]خانم ویزلی در حالی که نفس نفس می زد گفت: ((مثل یک شلاق چرمی، خانم در حالی که کفش راحتی می پوشد، کم تر از این تهدید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lightweight and fluffy, the duvet is ideal for summer use.
[ترجمه گوگل]این لحاف سبک و پف دار برای استفاده در تابستان ایده آل است
[ترجمه ترگمان]سبک سبک (سبک)سبک و سبک (duvet)برای استفاده از تابستان ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A cloud like a fluffy white crocodile basked at the bottom of the vast open fan of fading turquoise sky.
[ترجمه گوگل]ابری مانند یک تمساح سفید کرکی که در ته هوای باز و وسیع آسمان فیروزه‌ای محو شده فرو رفته است
[ترجمه ترگمان]ابری مثل یک تمساح سفید کرکی، در انتهای آن بادبزنی وسیع و وسیع که در حال محو شدن از آسمان فیروزه ای است، دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cream fat and sugar until light and fluffy, add egg and mix in.
[ترجمه گوگل]چربی و شکر را خامه بزنید تا سبک و پفکی شود، تخم مرغ را اضافه کنید و مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]خامه، چربی و شکر تا وقتی سبک و کرکی، تخم مرغ و مخلوط را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Continue to beat until the mixture is fluffy.
[ترجمه گوگل]به زدن ادامه دهید تا مخلوط پفکی شود
[ترجمه ترگمان]ادامه دهید تا این مخلوط کرکی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Seated on top of it was a fluffy white dog, its red tongue grotesquely hanging out, its head lolling to the side.
[ترجمه گوگل]بالای آن یک سگ سفید کرکی نشسته بود، زبان قرمزش به طرز عجیبی آویزان بود و سرش به پهلو آویزان بود
[ترجمه ترگمان]در بالای آن یک سگ سفید پشمالو نشسته بود که زبان سرخش به طرز خنده آوری آویزان بود و سرش به پهلو خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Among the plastic rats, fluffy animals and copies of the Sun decorating the desks was at least one Labour red rose.
[ترجمه گوگل]در میان موش‌های پلاستیکی، حیوانات کرکی و کپی‌هایی از خورشید که روی میزها را تزئین می‌کردند، حداقل یک گل رز قرمز کارگر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در میان موش های پلاستیکی، حیوانات کرکی و کپی های آفتاب تزئین میزها حداقل یک گل سرخ کارگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کرکی (صفت)
fuzzy, cottony, fluffy, villous, flannelette, flocculent, villiform, plumy, tomentous

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

پرزدار (صفت)
downy, hairy, fluffy, fleecy, villiform

پر مانند (صفت)
fluffy, feathery

تخصصی

[نساجی] نرم - پر مانند - پرز دار - کرکی

انگلیسی به انگلیسی

• light and soft, airy, downy
something that is fluffy is very soft and furry.

پیشنهاد کاربران

fluffy snow
برف پنبه ای و کرکی
To get fluffy
یعنی پف کردن
مثل پف کردن گنجشک توی سرما.
The bird got fluffy because of the cold😀
برای انسان وقتی بکار گرفته بشه یعنی بامزه / جذاب
The cat's fur was thick and fluffy
پوست گربه لَخت و پشمالو بود
پفکی
پف دار
نرم
پشمالو
پرز دار
سه تا معنی داره :
1 - مربوط به اشیا و حیوانات - نرم و پشمالو
2 - مربوط به غذا - پف دار و سبک ، مثل خامه
3 - مربوط به ابر - ابری که به ظاهر سبک و نرم بیاد
ترم
[Weather]
fluffy/​wispy clouds drift across the sky
👈🏻ابرهای پنبه مانند ( و پف دار - پف پفی )
پشمالو از نظر حیوانی
پشمالو
لباس پرز دار
( بازاریابی، تبلیغات ) ظاهری، پوچ، صوری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس