floc

/ˈflɑːk//ˈflɑːk/

معنی: توده جمع شده، کلالهای از رشته های ظریف، جمع کردن
معانی دیگر: (در ته نشینی و بارش شیمیایی و غیره) کرکینه، طره، طره شدن

جمله های نمونه

1. To gain a good settleability, good activated sludge floc must be formed first of all.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن ته نشینی خوب، ابتدا باید لخته لجن فعال خوب تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]برای به دست آوردن یک توده خوب، توده رسوب فعال شده باید ابتدا تشکیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this paper, the fractal theory of floc structure is briefly addressed.
[ترجمه گوگل]در این مقاله به طور خلاصه به نظریه فراکتالی ساختار لخته پرداخته می شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، نظریه مقطعی ساختار توده به طور خلاصه مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The way to influence the concrete strength is floc and arborization formed in concrete.
[ترجمه گوگل]راه تأثیرگذاری بر مقاومت بتن، لخته شدن و درختکاری تشکیل شده در بتن است
[ترجمه ترگمان]روش تاثیر بر مقاومت بتن، توده و arborization تشکیل شده در بتون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The floc formed has better sedimentation property, and easily be separated from water.
[ترجمه گوگل]لخته تشکیل شده خاصیت ته نشینی بهتری دارد و به راحتی از آب جدا می شود
[ترجمه ترگمان]توده های ایجاد شده دارای ویژگی رسوب بهتری هستند و به راحتی از آب جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Keywords: fractal, nucleate boiling, floc, biological aggregates.
[ترجمه گوگل]کلیدواژه ها: فراکتال، جوش هسته ای، لخته، سنگدانه های بیولوژیکی
[ترجمه ترگمان]کلمات کلیدی: مقطعی، جوش، توده های زیستی، توده های زیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Floc concentration distribution in a dynamic flocculator with a flat vane wheel was measured experimentally.
[ترجمه گوگل]توزیع غلظت لخته در یک لخته ساز پویا با چرخ پره تخت به صورت تجربی اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]توزیع غلظت floc در یک flocculator دینامیک با یک چرخ پره هموار به طور تجربی اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Floc size distribution in a dynamic flocculator with a flat vane wheel was measured experimentally.
[ترجمه گوگل]توزیع اندازه لخته در یک لخته ساز پویا با چرخ پره تخت به صورت تجربی اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]توزیع اندازه floc در یک flocculator دینامیک با یک چرخ تیغه صاف به طور تجربی اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The treatment of low strength wastewater under mesophilic temperatures was investigated in an anaerobic baffled reactor inoculating with anaerobic floc sludge.
[ترجمه گوگل]تصفیه فاضلاب کم استحکام تحت دماهای مزوفیل در یک راکتور بافل بی هوازی تلقیح شده با لجن لخته بی هوازی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]عملیات تصفیه فاضلاب با استحکام پایین تحت دمای mesophilic در یک رآکتور غیرفعال anaerobic در مایه کوبی کردن با رسوب توده غیر هوازی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the same time, the appropriate preozonation can increase the effective density of the floc, making the floc more dense and improving its sedimentation capacity.
[ترجمه گوگل]در عین حال، پیش ازن زنی مناسب می تواند تراکم موثر لخته را افزایش داده و لخته را متراکم تر کند و ظرفیت رسوب گذاری آن را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، preozonation مناسب می تواند تراکم موثر توده را افزایش داده و توده را متراکم کرده و ظرفیت رسوب آن را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Addition of collector or non-polar oil emulsion to extremely fine mineral suspension can intensify induction of hydrophobic flocculation of extremely fine mineral particles, forming floc.
[ترجمه گوگل]افزودن کلکتور یا امولسیون روغن غیر قطبی به سوسپانسیون معدنی بسیار ریز می تواند القای لخته سازی آبگریز ذرات معدنی بسیار ریز را تشدید کند و لخته را تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]اضافه شدن امولسیون کننده و یا امولسیون کننده نفت غیر قطبی برای سوسپانسیون معدنی بسیار خوب می تواند القا کننده لخته سازی ذرات بسیار ریز معدنی، تشکیل رسوب را شدت بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توده جمع شده (اسم)
floc

کلاله ای از رشته های ظریف (اسم)
floc

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

تخصصی

[عمران و معماری] کلاف - گلوله
[زمین شناسی] لخته، توده جمع شده الف) یک توده گسسته با ساختمان باز که در تعلیق بوسیله انعقاد ساخته شده است، مثلاً یک کوچک از دانه های رسوبی بسیار کوچک یا ذرات رس کلوئیدی. ب) اصطلاحی که توسط بروئز (ص 367، 1964) برای پلاسمای خاک استفاده شد که دارای جلای نسبتاً کم و یک سطح ناهموار است که به آن ظاهری مانند خوشه های دانه های سیلت اندازه در نور بازتابیده شده در بزرگ نمایی های تقریباً 20 برابر را می بخشد. مقایسه شود با: lac (خاک شناسی).
[بهداشت] لخته - دلمه
[نساجی] الیاف بریده شده ریز - فلوک - توده الیاف جمع شده - توده ای از الیاف ظریف - نوعی منسوج بی بافت - موکت فلوک
[پلیمر] توده لخته
[آب و خاک] توده پنبه ای توده اسفنجی

انگلیسی به انگلیسی

• flake, tuft

پیشنهاد کاربران

floc ( شیمی )
واژه مصوب: لخته
تعریف: توده های کوچکی از ذرات کلوئیدی که از تجمع ذرات ریز معلق پراکنده شده در یک سیال به دست می آید

بپرس