flipper

/ˈflɪpər//ˈflɪpə/

معنی: باله شنا، کفش شنا
معانی دیگر: (اندام پارو مانندی که برخی ماهی ها و نهنگ هاو غیره با آن شنا می کنند) باله، پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wide, flat limb useful for swimming, as on a whale or turtle.

(2) تعریف: one of a pair of flat, triangular, flexible foot coverings resembling a frog's foot and used for swimming or underwater diving. (See fin.)

جمله های نمونه

1. The boss flipped out when he heard you lost the account.
[ترجمه گوگل]وقتی شنید که شما حساب را از دست داده اید، رئیس آن را بیرون زد
[ترجمه ترگمان]رئیس وقتی شنید که تو حساب رو از دست دادی بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He flipped on the radio to get the hourly news broadcast.
[ترجمه گوگل]او رادیو را ورق زد تا اخبار ساعتی را پخش کند
[ترجمه ترگمان]او رادیو را ورق زد تا پخش اخبار ساعتی را به دست بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's too flipping cold to go outside!
[ترجمه گوگل]هوا خیلی سرد است برای بیرون رفتن!
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی سرد است که بیرون بروم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The diver flipped over backwards into the water.
[ترجمه گوگل]غواص به عقب در آب رفت
[ترجمه ترگمان]غواص به طرف آب شیرجه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the great fish flipped over on its back,we knew it was almost dead.
[ترجمه گوگل]وقتی ماهی بزرگ به پشت واژگون شد، فهمیدیم که تقریباً مرده است
[ترجمه ترگمان]وقتی ماهی بزرگ به پشتش ضربه زد، ما می دانستیم که او تقریبا مرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He flipped the top off the bottle and poured himself a drink.
[ترجمه گوگل]سرش را از روی بطری برداشت و برای خودش نوشیدنی ریخت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی بطری انداخت و یک نوشیدنی برایش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She flipped for his red hair and freckles.
[ترجمه گوگل]او برای موهای قرمز و کک و مک او دست و پا زد
[ترجمه ترگمان]به خاطر موهای قرمز و کک مکی رنگش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The trade deficit is the flip side of a rapidly expanding economy.
[ترجمه گوگل]کسری تجاری طرف دیگر اقتصادی است که به سرعت در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری طرف دیگر اقتصاد در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The man flipped at a fly with a fly swatter.
[ترجمه گوگل]مرد با مگس کوب به سمت مگس تلنگر زد
[ترجمه ترگمان]مرد با مگسی پرید و به پرواز درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is such a flipping horrible picture.
[ترجمه گوگل]این یک عکس وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]این عکس وحشتناکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They flipped a coin to decide who would go first.
[ترجمه learner] آنها شیر تا خط کردند تا تصمیم بگیرند کدامشون اول بروند
|
[ترجمه گوگل]آنها یک سکه ورق زدند تا تصمیم بگیرند چه کسی اول می رود
[ترجمه ترگمان]آن ها سکه را برداشتند تا تصمیم بگیرند که کی زودتر حرکت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He flipped the lid open and looked inside the case.
[ترجمه گوگل]درب را باز کرد و داخل جعبه را نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]در جعبه را باز کرد و داخل کیف را نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At one point the dancers flipped onto their backs and splayed their legs.
[ترجمه گوگل]در یک لحظه رقصندگان به پشت خود چرخیدند و پاهای خود را باز کردند
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه رقاص ها به پشت سرشان ضربه زدند و پاهایشان را روی زمین پهن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each classroom has a flip chart to write on.
[ترجمه گوگل]هر کلاس درس یک نمودار تلنگر برای نوشتن دارد
[ترجمه ترگمان]هر کلاس یک نمودار فلیپ چارت برای نوشتن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باله شنا (اسم)
flipper, swim fin

کفش شنا (اسم)
flipper

تخصصی

[صنایع غذایی] قوطی کم خلا : در کنسرو سازی اصطلاحا به قوطی غذایی گفته میشود که هر دو طرف آن صاف است ولی خلا کافی ندارد و با مختصر به بدنه قوطی برجستگی در قوطی ایجاد میشود.

انگلیسی به انگلیسی

• fin; diver's webbed finlike shoe
the flippers of an animal such as a seal are the two or four flat limbs that it uses for swimming.
flippers are also flat pieces of rubber that you can wear on your feet to help you swim more quickly.

پیشنهاد کاربران

flipper 2 ( n ) =a long flat piece of rubber or plastic that you wear on your foot to help you swim more quickly
flipper
flipper 1 ( n ) ( flɪpər ) =a flat part of the body of some sea animals such as seals and turtles, used for swimming
flipper
بساز بفروش - دلال - معامله گر
[ابزار آشپزخانه]
کفگیر برگرداننده خوراک/غذا
کفگیره برگرداننده خوراک/غذا
Flipper شخصی که NFTخرید وفروش کنه وسودی بدست بیاره
منابع• http://mohsenseyedi1378@gmail.com
flipper ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بادکردگی خفیف
تعریف: تورم قوطی‏کنسرو که در حالت عادی نامشخص است، اما براثر ضربۀ ناگهانی یا گرما، در یک سر قوطی نمایان می‏شود و با فشار دست به حالت اول برمی‏گردد
یکی از وسایل آشپزخانه که با لبه تیز است و برای برگرداندن کوکو و غیره استفاده می شود.
پای اردکی - فین
مربی های کلاس شنا به flipper "فین" /fin / می گن.
"fin " کلمه انگلیسی به معنای "باله" است
دیکشنری لانگمن flipper را بعنوان یکی از معانی کلمه fin آورده که یعنی این دو یک چیز هستند
...
[مشاهده متن کامل]

مدخل شماره 4 این صفحه را ببینید: https://www. ldoceonline. com/dictionary/fin

کفش غواصی

بپرس