flatulence

/ˈflætjʊləns//ˈflætjʊləns/

معنی: باد، لاف، نفخ شکم، بادشکم، طمطراق
معانی دیگر: flatulency : بادشکم، نف  شکم، مج

جمله های نمونه

1. Symptoms may also include flatulence and nausea.
[ترجمه گوگل]علائم همچنین ممکن است شامل نفخ و حالت تهوع باشد
[ترجمه ترگمان]علایم ممکن است شامل نفخ شکم و تهوع نیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Eating beans can cause flatulence.
[ترجمه گوگل]خوردن لوبیا باعث نفخ معده می شود
[ترجمه ترگمان]خوردن لوبیا می تواند موجب نفخ شکم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There may also be flatulence, pain, nausea, loss of appetite, weakness and weight loss.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است نفخ، درد، حالت تهوع، کاهش اشتها، ضعف و کاهش وزن نیز وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هم چنین ممکن است نفخ شکم، درد، تهوع، از دست دادن اشتها، ضعف و کاهش وزن نیز وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was to suffer from bouts of explosive flatulence for the rest of his life.
[ترجمه گوگل]او قرار بود تا پایان عمر از حملات نفخ ناشی از انفجار رنج ببرد
[ترجمه ترگمان]او قرار بود از رسوایی نفخ شکم برای بقیه عمرش رنج ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She continued to complain of epigastric pain and flatulence but repeated investigations were negative.
[ترجمه گوگل]او همچنان از درد اپی گاستر و نفخ شکایت می کرد اما بررسی های مکرر منفی بود
[ترجمه ترگمان]او به شکایت از درد و نفخ شکم خود ادامه داد اما تحقیقات مکرر منفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These variables combine to produce flatulence of varying quality and quantity.
[ترجمه گوگل]این متغیرها برای تولید نفخ با کیفیت و کمیت متفاوت ترکیب می شوند
[ترجمه ترگمان]این متغیرها با هم ترکیب می شوند تا نفخ شکم از کیفیت و کمیت متفاوت را تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its scientific name is flatus or flatulence, but the English language has an impressive range of colorful terms to describe the explosive emission of digestive gas.
[ترجمه گوگل]نام علمی آن نفخ یا نفخ است، اما زبان انگلیسی دارای طیف چشمگیر از اصطلاحات رنگارنگ برای توصیف انتشار انفجاری گاز گوارشی است
[ترجمه ترگمان]نام علمی آن flatus یا نفخ شکم است، اما زبان انگلیسی طیف وسیعی از عبارات رنگی را برای توصیف انتشار گازهای سمی گاز معده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Forget all that indecorous talk of animal flatulence, cow burps, vegetarianism and global warming. Welcome to Cowgate - The Washington Times.
[ترجمه گوگل]تمام آن صحبت های ناپسند در مورد نفخ شکم حیوانات، آروغ گاوها، گیاهخواری و گرم شدن زمین را فراموش کنید به Cowgate خوش آمدید - واشنگتن تایمز
[ترجمه ترگمان]همه بحث و گفتگو درباره نفخ شکم، گوشت گاو، گیاه خواری و گرم شدن جهانی هوای کره زمین را فراموش کنید به Cowgate - روزنامه واشنگتن پست خوش آمدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One symptom of chronic gastritis is flatulence.
[ترجمه گوگل]یکی از علائم گاستریت مزمن نفخ است
[ترجمه ترگمان] یکی از علائم التهاب مزمن معده - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Besides, it also includes flatulence, feeling of exhaustion, indigestion, constipation, hypofunction of sex, and foxiness on face, etc.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، همچنین شامل نفخ، احساس خستگی، سوء هاضمه، یبوست، کاهش عملکرد جنسی و روباه شدن در صورت و غیره است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن شامل نفخ شکم، احساس خستگی، سوهاضمه، یبوست، hypofunction جنس، و foxiness روی صورت و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Excessive crying may cause aerophagia, which results in flatulence and abdominal distention.
[ترجمه گوگل]گریه بیش از حد ممکن است باعث آئروفاژی شود که منجر به نفخ و اتساع شکم می شود
[ترجمه ترگمان]گریه بیش از حد ممکن است باعث نفخ شکم شود که منجر به نفخ شکم و شکم شکم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was then shown the correct diagnosis in each case, broken into five categories, ranging from flatulence to angina.
[ترجمه گوگل]سپس تشخیص صحیح در هر مورد نشان داده شد که به پنج دسته تقسیم شده است، از نفخ تا آنژین
[ترجمه ترگمان]سپس تشخیص صحیح در هر مورد، به پنج دسته تقسیم شد که از نفخ شکم تا آنژین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those who have become used to low-fibre food may suffer from a little flatulence for the first week or two.
[ترجمه گوگل]کسانی که به غذاهای کم فیبر عادت کرده اند ممکن است در یکی دو هفته اول کمی از نفخ شکم رنج ببرند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به غذای کم فیبر عادت کرده اند ممکن است برای اولین هفته یا دو هفته از نفخ شکم کوچک رنج ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After several weeks of fevered indigestion and almost terminal flatulence Grom emerged triumphant.
[ترجمه گوگل]پس از چندین هفته سوء هاضمه و نفخ تقریباً پایانی، گروم پیروز شد
[ترجمه ترگمان]پس از چند هفته ناراحتی تب آلود و تقریبا پایانه نفخ شکم، Grom پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باد (اسم)
blast, air, wind, gale, windiness, flatulence, squall, emphysema, whiff, flatulency, turgidity

لاف (اسم)
flatulence, boast, brag, jactitation, flatulency, gash, jactation, self-glorification, vainglory

نفخ شکم (اسم)
flatulence, flatulency

باد شکم (اسم)
flatus, flatulence, flatulency

طمطراق (اسم)
flatulence, magnificence, flatulency, grandiloquence, pomp, turgidity

انگلیسی به انگلیسی

• accumulation of gas in the stomach; pomposity, emptiness
flatulence is too much gas in a person's stomach or bowels, which causes an uncomfortable feeling.

پیشنهاد کاربران

flatulence ( پزشکی )
واژه مصوب: نفخ
تعریف: وجود مقادیر زیاد هوا یا گاز در معده یا رودۀ باریک که به اتساع این اعضا منجر می‏شود

بپرس