fish and chips

/ˈfɪʃəndˈt͡ʃɪps//fɪʃəndt͡ʃɪps/

(بیشتر در انگلیس) ماهی و سیب زمینی سرخ کرده، خوراک ماهی وسیب زمینی سر  کرده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: fried, usu. batter-coated fillets of fish and French-fried potatoes.

جمله های نمونه

1. He's gone to get some fish and chips.
[ترجمه گوگل]او رفته تا ماهی و چیپس بیاورد
[ترجمه ترگمان]رفته چند تا ماهی گیر بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Get some fish and chips on your way home.
[ترجمه گوگل]در راه خانه مقداری ماهی و چیپس تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]چند تا ماهی و چیپس توی راه خونه تون گیر بیارین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've never been a great one for fish and chips.
[ترجمه گوگل]من هرگز برای ماهی و چیپس آدم خوبی نبودم
[ترجمه ترگمان]من هرگز برای ماهی و چیپس عالی نبوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fish and chips to take away, please.
[ترجمه گوگل]لطفاً ماهی و چیپس را بردارید
[ترجمه ترگمان]ماهی و تراشه برای بردن لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd like a fish and chips to take out, please.
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک ماهی و چیپس برای بیرون آوردن، لطفا
[ترجمه ترگمان]من از یک ماهی و تراشه برای بیرون رفتن خوشم میاد، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fish and chips became a national institution in Britain.
[ترجمه گوگل]ماهی و چیپس به یک موسسه ملی در بریتانیا تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]ماهی و چیپس به یک موسسه ملی در بریتانیا تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fish and chips is getting very expensive now.
[ترجمه گوگل]ماهی اند چیپس در حال حاضر بسیار گران می شود
[ترجمه ترگمان]قیمت ماهی و ماهی در حال حاضر بسیار پر هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. a portion of chicken / fish and chips. It can also be used with some countable nouns to mean a part of something.
[ترجمه گوگل]یک قسمت مرغ / ماهی و چیپس همچنین می توان آن را با برخی از اسم های قابل شمارش به معنای بخشی از چیزی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]قسمتی از مرغ \/ ماهی و چیپس همچنین می تواند با برخی از اسم ها به معنی بخشی از چیزی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He practically lives on fish and chips!
[ترجمه گوگل]او عملا با ماهی و چیپس زندگی می کند!
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا روی ماهی و تراشه زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had fish and chips in a cafe.
[ترجمه گوگل]در یک کافه ماهی و چیپس خوردم
[ترجمه ترگمان]من تو یه کافه ماهی و چیپس داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fish and chips have become a British institution.
[ترجمه گوگل]ماهی و چیپس به یک موسسه بریتانیایی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]ماهی و چیپس به یک موسسه انگلیسی تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now, fish and chips came in plain white paper.
[ترجمه گوگل]حالا، ماهی و چیپس در کاغذ سفید ساده آمده است
[ترجمه ترگمان] حالا، ماهی و تراشه توی کاغذ سفیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That's the best fish and chips I've ever had.
[ترجمه گوگل]این بهترین ماهی و چیپسی است که تا به حال خورده ام
[ترجمه ترگمان]این بهترین ماهی است که تا به حال داشته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But fish and chips are, I would suggest, virtually impossible to sling.
[ترجمه گوگل]اما من پیشنهاد می کنم ماهی و چیپس عملاً غیرممکن است که زنجیر شود
[ترجمه ترگمان]اما من پیشنهاد می کنم که ماهیگیری غیر ممکن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• common british dish that includes fried fish and french fries

پیشنهاد کاربران

بپرس