financial management

جمله های نمونه

1. In running a company, strict financial management means everything.
[ترجمه گوگل]در اداره یک شرکت، مدیریت مالی دقیق به معنای همه چیز است
[ترجمه ترگمان]در اداره یک شرکت، مدیریت مالی جدی به معنای همه چیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a need for stricter financial management.
[ترجمه گوگل]نیاز به مدیریت مالی سخت گیرانه تر است
[ترجمه ترگمان]نیاز به مدیریت مالی سخت تری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Alsop entrusted the financial management of the family assets to a cousin, who disappeared with most of them.
[ترجمه گوگل]آلسوپ مدیریت مالی دارایی های خانواده را به پسر عموی خود سپرد که با بیشتر آنها ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]Alsop مدیریت مالی دارایی های خانواده را به یک پسر عمو واگذار کرد که با اکثر آن ها ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Strategic and personnel management, and many aspects of financial management are obvious exceptions.
[ترجمه گوگل]مدیریت استراتژیک و پرسنل و بسیاری از جنبه های مدیریت مالی استثناهای آشکار هستند
[ترجمه ترگمان]مدیریت استراتژیک و پرسنلی، و بسیاری از جنبه های مدیریت مالی استثنا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The financial management of community care funds to be transferred from both social security and health authorities.
[ترجمه گوگل]مدیریت مالی صندوق های مراقبت اجتماعی از هر دو سازمان تامین اجتماعی و بهداشت منتقل شود
[ترجمه ترگمان]مدیریت مالی سرمایه های اجتماعی باید از امنیت اجتماعی و هم مقامات بهداشتی منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Financial management is now assuming greater importance.
[ترجمه گوگل]مدیریت مالی اکنون اهمیت بیشتری پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]مدیریت مالی در حال حاضر اهمیت بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And financial management, said Uberuaga, is his strong point.
[ترجمه گوگل]Uberuaga گفت و مدیریت مالی نقطه قوت او است
[ترجمه ترگمان]Uberuaga گفت که مدیریت مالی نقطه قوت او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sole practitioner faces some special problems in financial management.
[ترجمه گوگل]تنها پزشک در مدیریت مالی با مشکلات خاصی مواجه است
[ترجمه ترگمان]تنها شاغل با برخی مشکلات خاص در مدیریت مالی مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In spite of this generous beginning the financial management of Mary's reign was highly successful.
[ترجمه گوگل]با وجود این شروع سخاوتمندانه، مدیریت مالی سلطنت مریم بسیار موفق بود
[ترجمه ترگمان]با وجود این آغاز بزرگوارانه، مدیریت مالی سلطنت ماری بسیار موفقیت آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The devolution of financial management is one of the most important developments in recent legislation.
[ترجمه گوگل]واگذاری مدیریت مالی یکی از مهمترین تحولات در قوانین اخیر است
[ترجمه ترگمان]تفویض اختیارات مالی یکی از مهم ترین تحولات در قوانین اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new financial management software is more powerful and flexible and is capable of providing a wide range of management information.
[ترجمه گوگل]نرم افزار جدید مدیریت مالی قدرتمندتر و انعطاف پذیرتر است و قادر به ارائه طیف گسترده ای از اطلاعات مدیریتی است
[ترجمه ترگمان]نرم افزار مدیریت مالی جدید، بسیار قدرتمند و انعطاف پذیر است و قادر به ارائه طیف وسیعی از اطلاعات مدیریتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I did voice my concern about the financial management, but was told to stay quiet.
[ترجمه گوگل]من نگرانی خود را در مورد مدیریت مالی ابراز کردم، اما به من گفته شد که ساکت بمانم
[ترجمه ترگمان]من نگران مدیریت مالی بودم، اما به من گفتند که ساکت بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most pressing need was probably in financial management.
[ترجمه گوگل]ضروری ترین نیاز احتمالاً در مدیریت مالی بود
[ترجمه ترگمان]مهم ترین نیاز به مدیریت مالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• control or handling of money matters

پیشنهاد کاربران

Financial Management : مدیریت مالی
Financial Manager : مدیر مالی
مدیر مالی
مدیریت مالی

بپرس