figurine

/ˌfɪɡjəˈriːn//ˈfɪɡəriːn/

معنی: پیکر کوچک، مجسمه سفالین رنگی
معانی دیگر: تندیسه، مجسمه ی کوچک، تندیس چه، صنمک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, molded or sculpted ornamental figure; statuette.

جمله های نمونه

1. This head once formed part of a small figurine carved from mammoth ivory.
[ترجمه گوگل]این سر زمانی بخشی از مجسمه کوچکی بود که از عاج ماموت حک شده بود
[ترجمه ترگمان]این سر زمانی قسمتی از مجسمه کوچکی را تشکیل داد که از عاج ماموت تراشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She picked up a porcelain figurine and put it down again.
[ترجمه گوگل]او یک مجسمه چینی را برداشت و دوباره آن را گذاشت
[ترجمه ترگمان]او یک مجسمه چینی برداشت و دوباره آن را روی زمین گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the Qing Dynasty, there were professional clay figurine workshops in Huishan.
[ترجمه گوگل]در سلسله چینگ، کارگاه های حرفه ای مجسمه سازی سفالی در هویشان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در دودمان چینگ، کارگاه های ساختمانی professional در Huishan وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An example oftransformation is his figurine series made of fiberglass and oil colors.
[ترجمه گوگل]نمونه ای از تبدیل، سری مجسمه های او ساخته شده از فایبرگلاس و رنگ روغن است
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از آن مجموعه مجسمه های ساخته شده از فایبرگلاس و رنگ روغنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dough figurine made of colored dough remains colorfast and intact without getting decayed for decades.
[ترجمه گوگل]مجسمه خمیر ساخته شده از خمیر رنگی برای چندین دهه بدون پوسیدگی رنگ ثابت و دست نخورده باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]دو بوی از خمیر رنگی درست و دست نخورده باقی می ماند و برای چند دهه بدون فاسد شدن باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thus figurine sculptures look much more attractive to the view.
[ترجمه گوگل]بنابراین مجسمه‌های مجسمه‌ای برای منظره بسیار جذاب‌تر به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]از این رو مجسمه های مجسمه بسیار جذاب تر به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Imitation of high quality pottery figurine, pure hand - made ceramic crafts, collectibles.
[ترجمه گوگل]تقلید از مجسمه سفالی با کیفیت بالا، صنایع دستی خالص سرامیکی، کلکسیونی
[ترجمه ترگمان]تقلید از مجسمه سفال با کیفیت بالا، صنایع دستی ساخته شده از جنس خالص، collectibles
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Clay figurine making is a unique folk handicraft of China.
[ترجمه گوگل]مجسمه سازی سفالی از صنایع دستی عامیانه منحصر به فرد چین است
[ترجمه ترگمان]ساختن مجسمه های کلی چینی منحصر به فرد و منحصر به فرد از چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The figurine broke; The freshly baked loaf fell apart.
[ترجمه گوگل]مجسمه شکست؛ نان تازه پخته شد
[ترجمه ترگمان]مجسمه از هم باز شد و تکه نان تازه از هم جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Figurine - Felsteel Boar : Summons the Felsteel Boar to fight for you.
[ترجمه گوگل]Figurine - Felsteel Boar : گراز Felsteel را احضار می کند تا برای شما بجنگد
[ترجمه ترگمان]figurine - Felsteel Boar: Summons the Felsteel Boar برای مبارزه با شما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People liked his clay figurines very much and gave him the nickname of Clay Figurine Zhang.
[ترجمه گوگل]مردم مجسمه های سفالی او را بسیار دوست داشتند و به او لقب مجسمه سفالی ژانگ دادند
[ترجمه ترگمان]مردم گل رس او را بسیار دوست داشتند و لقب \"کلی figurine ژانگ\" را به وی دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She bought an exquisite china figurine.
[ترجمه گوگل]او یک مجسمه چینی نفیس خرید
[ترجمه ترگمان]اون یه مجسمه چینی عالی خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Figurine - Dark Iron Scorpid : Every swing poisons your foe for 15 damage over 10 sec.
[ترجمه گوگل]Figurine - Dark Iron Scorpid : هر چرخش دشمن شما را برای 15 آسیب در مدت 10 ثانیه مسموم می کند
[ترجمه ترگمان]Scorpid آهن سیاه: هر تاب دشمن شما را برای ۱۵ ضربه به بیش از ۱۰ ثانیه مسموم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What sees is more than a dough figurine image, must deceive people, first nimbly.
[ترجمه گوگل]آنچه می بیند چیزی بیش از یک تصویر مجسمه خمیری است، ابتدا باید مردم را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]چیزی که به نظر می رسد بیشتر از یک تصویر مجسمه خمیر است، باید مردم را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I keep just one such picture for every figurine.
[ترجمه گوگل]من فقط یک عکس از این قبیل را برای هر مجسمه نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]من فقط یه عکس برای هر مجسمه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیکر کوچک (اسم)
figurine

مجسمه سفالین رنگی (اسم)
figurine

انگلیسی به انگلیسی

• statuette, small figure (made from porcelain, metal, etc.)
a figurine is a small ornamental model of a person.

پیشنهاد کاربران

a small model of a human, usually made of clay or porcelain
یک مدل کوچک از انسان که معمولاً از خاک رس یا چینی ساخته می شود
پیکَرک یا تَندیسَک به پیکره ها ( مجسمه ها ) ی ساخته دست انسان گفته می شود که معمولاً به شکل یکی از جانداران است. تندیسک معمولاً به تندیس های کوچک اطلاق می شود، یعنی در اندازه ای کوچک تر از قد واقعی موجود. البته این مسئله همیشه صادق نیست و مثلاً درباره حشرات تندیسک ها می توانند در اندازه واقعی یا بزرگ تر ساخته شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

A museum nearby holds the most precious artefact found at the site, a figurine not much bigger than my hand.

figurinefigurine
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/figurine?q=figurine
تندیسک
A small statue
تندیس کوچک ( انسان، حیوان یا الهه )
مجسمه کوچک دکوری به شکل انسان یا حیوان
figurine ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: پیکرک
تعریف: پیکرۀ کوچک انسان
sculpture
مجسمه
تندیس
پیکره
مجسمه کوچک

بپرس