field day

/ˈfiːldˈdeɪ//fiːlddeɪ/

روز فعالیت خوشایند، روز بز کشی، (ارتش) روز نظافت (پاک داشت) عمومی، روز تمرین ها و نمایشات نظامی، روز مسابقات ورزشی، هماورد روز، روز پادکوشی، (امریکا) روز گردش علمی (دانش آموزان یا دانشجویان)، روزسان، روزمشق، روزپی گردی دربیرون شهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a day set aside for such activities as games and athletic contests.

(2) تعریف: an occasion or opportunity for unhampered activity, expression, or the like.

- The reporters will have a field day with the latest scandal.
[ترجمه گوگل] خبرنگاران با آخرین رسوایی روز میدانی خواهند داشت
[ترجمه ترگمان] خبرنگاران یک روز می دانی با آخرین رسوایی خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Shoplifters appear to have had a field day at the January sales.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که دزدان مغازه در فروش ژانویه یک روز میدانی داشته اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Shoplifters در فروش های ماه ژانویه یک روز زمین داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tabloid press had a field day with the latest government scandal.
[ترجمه گوگل]مطبوعات تبلوید با آخرین رسوایی دولتی روز میدانی داشتند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات تابلوئید روز کاری با آخرین رسوایی دولت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had a field day last Sunday.
[ترجمه گوگل]یکشنبه گذشته یک روز میدانی داشتم
[ترجمه ترگمان] یکشنبه پیش یه روز مزرعه داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The newspapers will have a field day with this story!
[ترجمه گوگل]روزنامه ها با این ماجرا روز میدانی خواهند داشت!
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها روزی یک روز با این داستان روبرو خواهند شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The newspapers had a field day when the trial finished.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها یک روز میدانی داشتند که محاکمه تمام شد
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها روزی که محاکمه تمام شد یک روز تعطیل داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conspiracy buffs are having a field day speculating about White House motives.
[ترجمه گوگل]طرفداران توطئه در حال گذراندن یک روز میدانی هستند و در مورد انگیزه های کاخ سفید گمانه زنی می کنند
[ترجمه ترگمان]علاقمندان به توطئه مشغول گمانه زنی درباره انگیزه های کاخ سفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In such situations, information biases have a field day. . . .
[ترجمه گوگل]در چنین شرایطی، سوگیری های اطلاعاتی روز میدانی دارند
[ترجمه ترگمان]در چنین شرایطی، biases اطلاعات یک روز می دانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tabloid newspapers would have a field day.
[ترجمه گوگل]روزنامه های تبلوید یک روز میدانی خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]روزنامه های مصور یک روز زمین خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What a field day the train spotters had!
[ترجمه گوگل]دیدبانان قطار چه روز میدانی داشتند!
[ترجمه ترگمان]! عجب روزی بود که spotters قطار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Politicians and the media have had a field day with the incident.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران و رسانه ها با این حادثه یک روز میدانی داشته اند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران و رسانه ها یک روز می دانی با این حادثه داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile, local amateur photographers are having a field day trying to capture the agricultural cloth of gold on film.
[ترجمه گوگل]در همین حال، عکاسان آماتور محلی یک روز میدانی را سپری می‌کنند و سعی می‌کنند پارچه‌های کشاورزی طلا را روی فیلم ثبت کنند
[ترجمه ترگمان]در همان حال، عکاسان آماتور محلی در حال گذراندن یک روز می دانی هستند که تلاش می کنند البسه تزئینی طلا را در فیلم به ثبت برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus, during 198 investigative journalism had a field day.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در سال 198 روزنامه‌نگاری تحقیقی یک روز میدانی داشت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در طول ۱۹۸ روزنامه نگاری تحقیقی یک روز می دانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But that wretched Sandra would have had a field day too - her picture in the local rag in her best dress.
[ترجمه گوگل]اما آن ساندرای بدبخت هم می توانست روز مزرعه ای داشته باشد - عکس او در لباس محلی در بهترین لباسش
[ترجمه ترگمان]اما این ساندرا بیچاره یک روز دیگر هم باید یک روز زمین داشته باشد - تصویر او در پارچه محلی بهترین لباس او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The slippery, deceptive Mr Clinton will have a field day.
[ترجمه گوگل]آقای کلینتون لغزنده و فریبنده روز میدانی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این آقای کلینتون فریبنده و فریبنده یک روز زمین خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• day for outdoor sports

پیشنهاد کاربران

What a feild day in her imagenition
تو تصور اون چه روز خوش و پرکاریه!
روز پررونق ، روز پرکار، روز شلوغ از لحاظ کاری
روز شلوغ، روز پرکار
اوقات خوش

بپرس