fervency

/ˈfɜːrvənsi//ˈfɜːvənsi/

معنی: شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی
معانی دیگر: (بیشتر در مورد عشق یا رفتار و سخن) حرارت، تب و تاب، آتش مندی، fervor : گرمی

جمله های نمونه

1. Their fervency is hospitable, but often arrives late.
[ترجمه Aydin] اشتیاق و خونگرمی آنان مهمان نواز است؛ اما برخی اوقات دیر می رسند ( دیر انجام دادن مهمان نوازی )
|
[ترجمه گوگل]شور و حرارت آنها مهمان نواز است، اما اغلب دیر می رسد
[ترجمه ترگمان]fervency مهمان نواز هستند، اما اغلب دیر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fervency of one man in prayer can not supererogate for the coldness of another.
[ترجمه گوگل]حرارت یک مرد در نماز نمی تواند جانشین سردی دیگری شود
[ترجمه ترگمان]fervency از یک مرد که در نماز است نمی تواند به خاطر سردی دیگران از آن سو استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We will cooperate sincerely with friends in full fervency and best service in the future.
[ترجمه گوگل]ما صمیمانه با دوستان با شور و حرارت کامل و بهترین خدمات در آینده همکاری خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما صمیمانه با دوستان در بهترین و بهترین خدمات در آینده هم کاری خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inward fervency wants to melt this icebound indifference but.
[ترجمه گوگل]شور درونی می خواهد این بی تفاوتی یخی را ذوب کند اما
[ترجمه ترگمان]Inward fervency می خواهد این بی اعتنایی یخ بسته را آب کند، اما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This school has fine language atmosphere, the student makes great efforts assiduously, studies fervency very highly.
[ترجمه گوگل]این مدرسه دارای فضای زبانی خوبی است، دانش آموز با پشتکار تلاش زیادی می کند، حرارت را بسیار بالا می خواند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه فضای زبان خوبی دارد، دانش آموزان با پشت کار تلاش های زیادی انجام می دهند، مطالعات زیادی را به شدت انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bright, wide, neat office environment, It's help to Increase the staff's working fervency.
[ترجمه گوگل]محیط اداری روشن، عریض و مرتب، به افزایش شور کاری کارکنان کمک می کند
[ترجمه ترگمان]محیط تمیز، عریض، تمیز و تمیز، به افزایش سطح کار کارکنان کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوق (اسم)
delight, ardency, craze, zeal, fervor, ardor, fervency

غیرت (اسم)
enthusiasm, zeal, fervor, ardor, honor, mettle, fervency, envy

گرمی (اسم)
cordiality, heat, stew, zeal, fervor, ardor, mettle, fervency, warmth, glow, zing, rut

خونگرمی (اسم)
temperament, geniality, cordiality, fervor, ardor, fervency, eagerness, fervidity, warm-heartedness

انگلیسی به انگلیسی

• intensity of emotion, ardency, zeal, enthusiasm, fervor

پیشنهاد کاربران

بپرس