fellowman


معنی: همنوع
معانی دیگر: همنوع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fellow-men
• : تعریف: a fellow member of the human race.
مشابه: neighbor

جمله های نمونه

1. Clarity is crucial to persuading our fellowman of the moral superiority of personal liberty.
[ترجمه گوگل]وضوح برای متقاعد کردن هموطنانمان به برتری اخلاقی آزادی شخصی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]وضوح برای متقاعد کردن fellowman از برتری اخلاقی آزادی فردی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Does your occupation aid in destroying your fellowman?
[ترجمه گوگل]آیا شغل شما به نابودی همنوعان شما کمک می کند؟
[ترجمه ترگمان]شغل شما برای نابود کردن your کمک می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They defraud a man of his home, a fellowman of his inheritance.
[ترجمه گوگل]آنها از مردی که اهل خانه اوست، از ارثی که دارد، کلاهبرداری می کنند
[ترجمه ترگمان]، اونا از یه مرد در خونه - ش دزدی کردن یه fellowman از ارث - ش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. the desire for the approval of one's fellowman certainly is one of the most important binding powers of society.
[ترجمه گوگل]یقیناً میل به تأیید همنوعان یکی از مهمترین قوای الزام آور جامعه است
[ترجمه ترگمان]میل به تایید of یکی از مهم ترین قدرت های لازم الاجرا در جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He who gives himself entirely to his fellowman appears to them useless and selfish; but he who gives himself partially to them is pronounced a benefactor and philanthropist.
[ترجمه گوگل]کسی که خود را تماماً به همنوعانش می‌سپارد، در نظر آنها بی‌فایده و خودخواه جلوه می‌کند اما کسی که بخشی از خود را در اختیار آنها بگذارد، نیکوکار و نیکوکار شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]کسی که خود را کام لا وقف این کار می کند به نظر ایشان بی ثمر و خودخواه جلوه می کند؛ اما کسی که تا حدی خود را به آن ها می دهد یک نیکوکار و خیرخواه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have rarely met a fellowman on such promising ground — it was so simple and sincere and so true all that he said.
[ترجمه گوگل]من به ندرت هموطنان خود را در چنین زمینه امیدوارکننده ای ملاقات کرده ام - همه چیزهایی که او گفت بسیار ساده و صمیمانه بود و بسیار درست
[ترجمه ترگمان]من به ندرت کسی را در چنین زمینه ای امیدوار کننده ای ملاقات کرده ام - این همه ساده و صادق و صادق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Isn't it undeniably advantageous for the human being to be like a mirror for his fellowman and the other way round?
[ترجمه گوگل]آیا برای انسان این است که برای همنوعان خود مانند آینه باشد و برعکس، انکارناپذیر نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این undeniably برای انسان مناسب نیست که مثل آینه برای fellowman و آن طرف باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I will spend time in study, learning how to better serve my fellowman .
[ترجمه گوگل]زمانی را صرف مطالعه خواهم کرد و یاد خواهم گرفت که چگونه بهتر به همنوعانم خدمت کنم
[ترجمه ترگمان]من وقت را در اتاق مطالعه صرف خواهم کرد و یاد می گیرم که چطور بهتر خدمت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let me see in Him that Thou would have me see in my fellowman .
[ترجمه گوگل]بگذار در او ببینم که دوست داری در همنوعم ببینم
[ترجمه ترگمان]بگذار او را ببینم که تو مرا در fellowman خواهی دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My mother was a beautiful woman, much younger than my father and it was she who taught me to work hard, live humbly, and serve my fellowman .
[ترجمه گوگل]مادرم زنی زیبا بود، بسیار کوچکتر از پدرم و او بود که به من یاد داد سخت کار کنم، متواضعانه زندگی کنم و به همنوعم خدمت کنم
[ترجمه ترگمان]مادرم زن زیبایی بود، خیلی جوان تر از پدرم بود و این او بود که به من یاد داد که سخت کار کنم، با فروتنی زندگی کنم و به fellowman خدمت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They covet fields and seize them, and houses, and take them. They defraud a man of his home, a fellowman of his inheritance.
[ترجمه گوگل]آنها به مزارع طمع می کنند و آنها را می گیرند و خانه ها را می گیرند و می گیرند آنها از مردی که اهل خانه اوست، از ارثی که دارد، کلاهبرداری می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به مزارع و خانه ها و خانه ها و خانه ها چشم دوختند و آن ها را در آغوش گرفتند, اونا از یه مرد در خونه - ش دزدی کردن یه fellowman از ارث - ش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ambition does produce results, but does it not bring with it misery and confusion for him who is successful and for his fellowman?
[ترجمه گوگل]جاه طلبی نتیجه می دهد، اما آیا برای موفق و همنوعش بدبختی و سردرگمی به همراه نمی آورد؟
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی نتیجه را تولید می کند، اما آیا با آن بدبختی و سردرگمی برای او که موفق و برای fellowman است، همراه نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This individuality reveals a variety of immeasurable dimensions to him, so it furthers his understanding of life itself and increases his tolerance towards his fellowman.
[ترجمه گوگل]این فردیت ابعاد گوناگونی را برای او آشکار می کند، بنابراین درک او از خود زندگی را بیشتر می کند و تحمل او را نسبت به همنوعانش افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]این فردیت، انواعی از ابعاد بی پایان را به او نشان می دهد، بنابراین درک خود از زندگی را درک می کند و تحمل خود را نسبت به fellowman افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am happy to recover my moral dignity, and I can once more walk erect before my fellowman.
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که حیثیت اخلاقی خود را بازیافتم و می توانم یک بار دیگر در برابر همنوعم راست بروم
[ترجمه ترگمان]من از این که مقام اخلاقی خود را پس بگیرم خوشحالم و یک بار دیگر می توانم در مقابل fellowman بایستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همنوع (اسم)
biotype, congener, fellowman

انگلیسی به انگلیسی

• kindred human being, another person
kindred human being, another person, fellow member of the human beings

پیشنهاد کاربران

بپرس