feint

/ˈfeɪnt//feɪnt/

معنی: تظاهر، وانمود، ظاهری، نمایش دروغی، حمله خدعه امیز، وانمود کردن
معانی دیگر: (در مشت زنی یا عملیات جنگی ـ برای گمراه سازی حریف تظاهر به حمله کردن) تک نمایی، حمله ی دروغی، حمله ی وانمودین، وانمودگری، فریبکاری، (ارتش و مشت زنی و شمشیر بازی و غیره) حمله ی دروغین کردن، تک نمایی کردن، حمله ی وانمودین کردن، وانمودگری کردن، فریبکاری کردن، خدعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a movement or thrust in a misleading direction, or a slight attack at a misleading point, to draw one's opponent away from the real target, as in sports or military combat.
مشابه: diversion, dodge, fake, shift

(2) تعریف: a pretense or false appearance of doing something, intended to mislead or divert attention.

- She made a feint of looking at her watch to avoid appearing interested in the unfolding scene.
[ترجمه گوگل] او ظاهراً به ساعت خود نگاه می کرد تا از ظاهر شدن علاقه مند به صحنه آشکار نشود
[ترجمه ترگمان] او وانمود کرد که به ساعتش نگاه می کند تا به این صحنه آشکار نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: feints, feinting, feinted
• : تعریف: to move or attack so as to mislead an opponent away from the real objective.
مشابه: fake
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to fool or influence by feinting.

- I feinted my opponent out of position.
[ترجمه گوگل] من حریفم را از موقعیت خارج کردم
[ترجمه ترگمان] من حریف رو از موقعیت بیرون آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make a feint of; pretend.

- The general feinted an attack on the left flank.
[ترجمه گوگل] ژنرال تظاهر به حمله به جناح چپ کرد
[ترجمه ترگمان] ژنرال به جناح چپ حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the movement of enemy tanks was no more than a feint
جنبش تانک های دشمن چیزی جز وانمود نبود.

2. The contest becomes mainly one of feint and counterfeint.
[ترجمه گوگل]این مسابقه عمدتاً به مسابقه ای از جنس و تقلب تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]این رقابت اساسا یکی از feint و counterfeint است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Make a feint in the east but hit in the west.
[ترجمه گوگل]در شرق یک تظاهر ایجاد کنید اما در غرب ضربه بزنید
[ترجمه ترگمان]یه حمله به سمت شرق پیدا کن اما به غرب ضربه بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He produced a brilliant feint, passed two defenders, and smashed the ball into the net.
[ترجمه گوگل]او ظاهری درخشان ایجاد کرد، دو مدافع را پاس داد و توپ را به تور کوبید
[ترجمه ترگمان]او با زیرکی فوق العاده ای از دو مدافع عبور کرد و توپ را به تور انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One might well conclude the dismissal was a feint, a hollow gesture to allay perceived public outrage.
[ترجمه گوگل]به خوبی می توان نتیجه گرفت که اخراج یک ظاهر ظاهری، یک حرکت توخالی برای کاهش خشم عمومی بود
[ترجمه ترگمان]هرکس می توانست این عمل را عملی کند، یک حرکت نیرنگ آمیز و یک دست خالی برای تسکین دادن خشم مردم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One false feint to the groin, then up and round in a semi-arc to slice the enemy between helmet and hauberk.
[ترجمه گوگل]یک تظاهر دروغین به کشاله ران، سپس بالا و دور به صورت نیمه قوس برای برش دادن دشمن بین کلاه ایمنی و هاوبرک
[ترجمه ترگمان]یک حمله دروغین به کشاله ران، سپس بالا و پایین رفت تا دشمن را بین کلاه خود و زره ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And while they feint at shadows, I will be busy with the substance.
[ترجمه گوگل]و در حالی که آنها در سایه ها تظاهر می کنند، من مشغول ماده خواهم بود
[ترجمه ترگمان]و در حالی که آن ها در سایه کمین کرده بودند، من با این ماده مشغول خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, Gallade unleashes a Feint and in one hit faints the fire horse.
[ترجمه گوگل]با این حال، گالاد یک فینت را رها می کند و در یک ضربه اسب آتش را بیهوش می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، Gallade حمله را رها می کند و در یکی از آن ها بر اسب آتش ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No. 10 is striking a feint Ball.
[ترجمه گوگل]شماره 10 به یک توپ ظاهری ضربه می زند
[ترجمه ترگمان] نه، ده دقیقه دیگه داره به یه توپ دیگه حمله می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The enemy was at first deceived by feint on Berlin, but not for long enough.
[ترجمه گوگل]دشمن در ابتدا با ظاهرسازی در برلین فریب خورد، اما نه برای مدت طولانی
[ترجمه ترگمان]دشمن ابتدا فریب او را در برلن فریب داده بود، اما نه به اندازه کافی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boy made a feint of studying hard, though actually he was listening to the radio.
[ترجمه learner] پسر وانمود کرد سخت درس میخواند اما در حقیقت داشت رادیو گوش می داد
|
[ترجمه گوگل]پسر به سختی درس می خواند، هرچند در واقع داشت به رادیو گوش می داد
[ترجمه ترگمان]پسر با اینکه داشت به رادیو گوش می داد، شروع به مطالعه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sunset provision was just a feint to make them look affordable.
[ترجمه گوگل]تدارک غروب آفتاب فقط ظاهری بود که آنها را مقرون به صرفه جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]مقررات غروب تنها یک نیرنگ بود تا آن ها را مقرون به صرفه جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Feint feint, preventing your target from attacking for 2 seconds.
[ترجمه گوگل]ظاهری ظاهری، از حمله به هدف به مدت 2 ثانیه جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]حمله انحرافی، مانع از حمله به مدت ۲ ثانیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With lightning feint, one after another pair finally seized hold and began to grapple.
[ترجمه گوگل]با تظاهر رعد و برق، بالاخره یکی پس از دیگری جفت ها را گرفتند و شروع به دست و پنجه نرم کردند
[ترجمه ترگمان]یکی پس از آن که دو نفر دیگر حمله را آغاز کردند، یکی پس از دیگری دست او را گرفت و شروع به گلاویز شدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We adopted the strategy of making a feint to the east but attacking in the west.
[ترجمه گوگل]ما استراتژی ساختن تظاهر به شرق اما حمله در غرب را اتخاذ کردیم
[ترجمه ترگمان]ما این استراتژی را برای حمله به شرق به راه انداختیم، اما حمله به غرب را آغاز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تظاهر (اسم)
display, feint, affectation, demonstration, pretense, pretension, ostentation, simulation, fakery, make-believe, semblance, preciosity, prudery, effusion, eyewash, grimace

وانمود (اسم)
feint, affectation, pretension, simulation, fakery, make-believe

ظاهری (اسم)
feint, pretense, ostensibility, pretence

نمایش دروغی (اسم)
feint

حمله خدعه امیز (اسم)
feint

وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

تخصصی

[فوتبال] تظاهر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• deception; diversionary tactic; pretense
deceive; perform a diversionary tactic; pretend
in a fight or battle, a feint is a misleading action or movement which is intended to deceive your opponent. count noun here but can also be used as a verb. e.g. green feinted with his right.

پیشنهاد کاربران

حرکت دروغین ( کردن )
عرض اندام
وانمود کردن به حرکتی در جنگ یا بازی ولی خلاف آن حرکت را انجام دادن .
یعنی فریب دادن همبازی در بازی یا دشمن در جنگ
تمارض کردن
E. g. Callas feinted to pass the ball and then shot it into the net
حمله ی الکی، نمایش، فیلم بازی کردن
auto feint = تظاهر خودکار که در بازیِ pes کاربرد داره

بپرس