feeder

/ˈfiːdər//ˈfiːdə/

معنی: خورنده، چرنده، ناودان، خوراک دهنده، رود فرعی، چارپایان پرواری، بطری پستانک دار
معانی دیگر: (راه یا رودخانه و غیره) فرعی، شاخه راه، شاخراهه، شاخانه، (شخص یا دستگاهی که خوراک می رساند یا ماشین و غیره را تغذیه می کند) خوراندگر، خوراننده، تغذیه رسان، سوخت رسان، علیق رسان، دام خور رسان، (دام به ویژه گاوی که پروار می شود) پرواری، پروار، گاوپرواری، غذا خورنده، در جمع چارپایان پرواری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that supplies or receives food.

(2) تعریف: a bin or receptacle from which animals can feed.

(3) تعریف: a person or device that feeds materials into a machine.

(4) تعریف: a contributing segment of a larger unit, such as a stream that flows into a river or a branch of a railroad that joins a main line.

(5) تعریف: an intermediate power line.

جمله های نمونه

1. a feeder line
خط فرعی (برای وسایط نقلیه)

2. The birds peeped exactly as we refilled the feeder.
[ترجمه مرتضی] همینکه ظرف غذاشون رو پر کردیم پرنده ها یواشکی سرک کشیدن ( با احتیاط نگاه می کردن )
|
[ترجمه گوگل]پرندگان دقیقاً همانطور که ما فیدر را دوباره پر کردیم نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]پرندگان همان طور که ظرف غذای ما را پر می کردند، نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Shyok River is a major feeder of the Indus River.
[ترجمه مرتضی] رودخانه شیوک یکی از عمده تامین کننده های آب رودخانه اینداس است
|
[ترجمه گوگل]رودخانه شیوک تغذیه کننده اصلی رود سند است
[ترجمه ترگمان]رودخانه Shyok یک ظرف بزرگ از رودخانه ایندوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Little Timmy is a noisy feeder.
[ترجمه گوگل]تیمی کوچولو یک تغذیه کننده پر سر و صدا است
[ترجمه ترگمان]تیمی کوچولو یه ظرف پر سر و صداست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gross feeder likes gross food.
[ترجمه گوگل]فیدر ناخالص غذای ناخالص را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]گروس Gross غذای ناخالص را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The length of the feeder pipe is 50m.
[ترجمه گوگل]طول لوله فیدر 50 متر است
[ترجمه ترگمان]طول لوله تغذیه ۵۰ متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An optional 1 500 sheet feeder can be attached to the photocopier.
[ترجمه گوگل]یک فیدر اختیاری 1500 برگ را می توان به دستگاه فتوکپی وصل کرد
[ترجمه ترگمان]یک فیدر خودکار ۱ ۵۰۰ اختیاری می تواند به دستگاه فتوکپی متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A bluejay flew toward the feeder on the house.
[ترجمه گوگل]یک بلوجی به سمت تغذیه کننده روی خانه پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]A به طرف the که در خانه بود پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A main feeder lava tunnel often branches towards the terminus of a flow rather like the distributaries of a river delta.
[ترجمه گوگل]یک تونل گدازه تغذیه‌کننده اصلی اغلب به سمت انتهای یک جریان منشعب می‌شود و مانند توزیع‌کننده‌های دلتای رودخانه است
[ترجمه ترگمان]یک تونل اصلی گدازه اغلب به سمت پایانه یک جریان حرکت می کند، نه مثل the یک دلتای رودخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rows 31-120 white in feeder 1 and dark colour in feeder Continue in plain knitting with dark colour.
[ترجمه گوگل]رج 31-120 سفید در فیدر 1 و رنگ تیره در فیدر بافت ساده با رنگ تیره را ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]ردیف ۳۱ - ۱۲۰ سفید در ظرف ۱ و رنگ تیره در ظرف تغذیه در بافتن ساده با رنگ های تیره ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Use of an automatic feeder is recommended for this.
[ترجمه گوگل]برای این کار استفاده از فیدر اتوماتیک توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک فیدر خودکار برای این کار توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plating feeder holds them so that one yarn is always on the purl side and one on the knit side.
[ترجمه گوگل]فیدر آبکاری آنها را طوری نگه می دارد که یک نخ همیشه در سمت خراش و یکی در سمت بافتنی باشد
[ترجمه ترگمان]ظرف روکش دار آن ها را نگه می دارد تا یک نخ همیشه در سمت چپ و یک طرف در طرف knit باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a supplement, feeder shrimps will provide additional proteins and roughage.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مکمل، میگوهای تغذیه کننده پروتئین و علوفه اضافی را فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]میگو به عنوان مکمل، پروتئین های اضافی و roughage را تامین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This gives feeder services at no extra cost.
[ترجمه گوگل]این خدمات فیدر را بدون هزینه اضافی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این امر به هیچ هزینه اضافی به خدمات فیدر اجازه نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خورنده (اسم)
pecker, feeder

چرنده (اسم)
feeder

ناودان (اسم)
spout, flume, tube, dale, kennel, downpipe, waterspout, feeder, rainspout

خوراک دهنده (اسم)
feeder

رود فرعی (اسم)
feeder

چارپایان پرواری (اسم)
feeder

بطری پستانک دار (اسم)
feeder

تخصصی

[عمران و معماری] دستگاه تغذیه کننده
[برق و الکترونیک] خط تغذیه ؛ تغذیه کننده خط انتقال بین فرستنده و آنتن. - خط تغذیه
[مهندسی گاز] خوراک دهنده، سوخت رسان
[زمین شناسی] خوراک دهنده ،ماشین که زغال را به یک کمربند حامل تغذیه می کند
[نساجی] تغذیه کننده - خوراک دهنده
[ریاضیات] خوراننده، بازده، خوراک دهنده، تغذیه کننده
[معدن] تغذیهکننده (عمومی فرآوری)

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which supplies food; device which supplies food to farm animals; bird feeder; person or thing which eats or takes nourishment; animal that fattened for market; something or someone which supplies; something or someone which channels or routes; tributary; someone or something which connects; branch (especially of a transportation line)
a feeder road, railway line, or air route is a minor one that connects with a major one.
a feeder is a device that is used for feeding animals or sick people.
if a baby or animal is a slow feeder, a fussy feeder, and so on, it feeds in that particular way.

پیشنهاد کاربران

تأمین کننده

A feeder or barge is a small vessel from/on which goods are transferred on/from a large vessel. The large vessel usually is unable to reach a river or canal ( Logistics Glossary ) .
با ظرفیت کم تر از 1000 TEU

[صنعت]
قطعه رسان ، قطعه گذار ، قطعه پُرکن
[در ترکیب با کلمه دیگر]
رسان ، گذار ، پُرکُن

بپرس