fatality

/fəˈtæləti//fəˈtælɪti/

معنی: تلفات، مرگ ومیر
معانی دیگر: تلف شدگی (تلفات)، مرگ (در اثر جنگ یا فاجعه)، کشته، میر، هلاکت، مرگی، مرگباری، کشندگی، مهلک بودن، مرگ آفرینی، شومی، بدیمن بودن، بدفرجامی، سرنوشت بد، مقدر شده، تقدیر، قضا و قدر، بوش، قسمت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fatalities
(1) تعریف: a sudden or unexpected death.

- Although many were injured in the train wreck, there were no fatalities.
[ترجمه گوگل] اگرچه تعداد زیادی در این حادثه مجروح شدند، اما تلفات جانی نداشتند
[ترجمه ترگمان] با اینکه بسیاری در این انفجار قطار زخمی شدند، اما هیچ تلفاتی گزارش نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an occurrence involving death or disaster.

(3) تعریف: the state or quality of being predetermined by fate.

(4) تعریف: the quality or state of being doomed to death or disaster.

جمله های نمونه

1. the fatality of some epidemic diseases
مرگباری برخی بیماری های همه گیر

2. to believe in fatality
به سرنوشت اعتقاد داشتن

3. he was afraid of the fatality that haunted his family
از سرنوشت شومی که در تعقیب خانواده ی او بود می ترسید.

4. Different forms of cancer have different fatality rates.
[ترجمه گوگل]انواع مختلف سرطان میزان مرگ و میر متفاوتی دارند
[ترجمه ترگمان]انواع مختلف سرطان نرخ تلفات متفاوتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a strange fatality about their both losing their jobs on the same day.
[ترجمه گوگل]مرگ عجیبی در مورد از دست دادن شغل هر دو آنها در یک روز رخ داد
[ترجمه ترگمان]در همان روز، هر دو کار خود را در یک روز از دست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sense of fatality gripped her.
[ترجمه گوگل]حس مرگباری او را فراگرفت
[ترجمه ترگمان]حس تقدیر او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. New drugs have reduced the fatality of the disease.
[ترجمه گوگل]داروهای جدید مرگ و میر این بیماری را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]داروهای جدید تلفات این بیماری را کاهش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fatality incidence rates per 100,000 stands at compared with 2 for self-employed construction workers.
[ترجمه گوگل]نرخ بروز مرگ و میر در هر 100000 در مقایسه با 2 برای کارگران ساختمانی خوداشتغال است
[ترجمه ترگمان]میزان وقوع تلفات در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر در مقایسه با ۲ نفر برای کارگران ساخت وساز به کار گرفته در مقایسه با ۲ نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Airplane fatality rates are low.
[ترجمه گوگل]میزان تلفات هواپیما پایین است
[ترجمه ترگمان]نرخ تلفات هواپیما پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Perinatal fatality was 2 07 %, stillbirth 12 %, newborn baby death 2 08 %.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر پری ناتال 2 07 درصد، مرده زایی 12 درصد، مرگ نوزاد 2 08 درصد بود
[ترجمه ترگمان]تلفات جانی ۲ ۰۷ %، مرده متولد شدن ۱۲ %، مرگ نوزاد ۲ % و مرگ نوزاد ۲ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fatality rate of pneumonic plague is a staggering 95 percent.
[ترجمه گوگل]میزان مرگ و میر طاعون ذات الریه 95 درصد است
[ترجمه ترگمان]نرخ مرگ و میر ناشی از طاعون به میزان ۹۵ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "One was a fatality due to toxic epidermal necrolysis, and the other was a severe hypersensitivity reaction, " said Mr.
[ترجمه گوگل]آقای دکتر گفت: «یکی به دلیل نکرولیز سمی اپیدرمی کشنده بود و دیگری واکنش شدید حساسیت شدید بود
[ترجمه ترگمان]آقای Mr گفت: \" یکی از آن ها ناشی از مسمومیت ناشی از سمی بودن necrolysis بود و دیگری واکنش شدید hypersensitivity بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. China also has the highest fatality rate for miners, despite repeated safety sweeps.
[ترجمه گوگل]چین همچنین با وجود بررسی های مکرر ایمنی، بالاترین میزان مرگ و میر را برای معدنچیان دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، چین بالاترین نرخ تلفات برای معدنچیان را دارد، با وجود این که اقدامات امنیتی تکرار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Doctors are trying to reduce the fatality of diseases.
[ترجمه گوگل]پزشکان در تلاش برای کاهش مرگ و میر بیماری ها هستند
[ترجمه ترگمان]پزشکان در تلاشند تا مرگ و میر ناشی از بیماری ها را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The most serious form of skin cancer has a 30 percent fatality rate.
[ترجمه گوگل]جدی ترین نوع سرطان پوست 30 درصد مرگ و میر دارد
[ترجمه ترگمان]جدی ترین شکل سرطان پوست، نرخ تلفات ۳۰ درصد را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلفات (اسم)
casualties, losses, fatality, victims

مرگ ومیر (اسم)
fatality, mortality, murrain

تخصصی

[عمران و معماری] تلفات
[بهداشت] کشندگی - مرگ و میر - تلفات

انگلیسی به انگلیسی

• disastrous event, occurrence which results in death; death caused by such an event; destiny, predestination, predetermination
a fatality is a person's death, caused by an accident or violence.
fatality is the feeling or belief that people cannot prevent or control events; a formal use.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : fatality
صفت ( adjective ) : fatal
قید ( adverb ) : fatally
مرگ فجیح
تلفات
مرگ و مردن

بپرس