fashion plate

/ˈfæʃn̩ˈpleɪt//ˈfæʃn̩pleɪt/

معنی: ادم شیک پوش، شکل یا عکس ژورنال مد
معانی دیگر: (امریکا)، عکسی که مد روز را نشان می دهد، شکل یا عکس ژونال مد، ادم شیک پوش صفحه ای که اشکال لباس های متداول رانشان میدهد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who usu. dresses in the latest, most stylish clothes.

(2) تعریف: an illustration or picture depicting current trends and styles in dress.

جمله های نمونه

1. She looked like a fashion plate.
[ترجمه گوگل]او شبیه یک بشقاب مد بود
[ترجمه ترگمان]شبیه یک بشقاب مد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A fashion plate like his girlfriend?
[ترجمه گوگل]بشقاب مد مثل دوست دخترش؟
[ترجمه ترگمان]یه بشقاب مد مثل دوست دخترش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jane tries to be a fashion plate despite her small amount of salary.
[ترجمه گوگل]جین علیرغم دستمزد کمی که دارد سعی می کند یک بشقاب مد باشد
[ترجمه ترگمان]جین با وجود مقدار کمی از حقوقش، سعی می کند یک بشقاب مد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The advent of the fashion plate allowed for wide dissemination of popular styles.
[ترجمه گوگل]ظهور بشقاب مد باعث انتشار گسترده سبک های محبوب شد
[ترجمه ترگمان]ظهور صفحه مد به انتشار گسترده سبک های محبوب اجازه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While not known as a fashion plate, Mr. Buffett says his Trands suits transformed his image.
[ترجمه گوگل]در حالی که آقای بافت به عنوان یک بشقاب مد شناخته نمی شود، می گوید که کت و شلوارهای ترندز او تصویر او را تغییر داده است
[ترجمه ترگمان]در حالی که به عنوان یک صفحه رسم شناخته نمی شود، آقای بافت می گوید که لباس Trands تصویر او را تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He learned how to dress and became a fashion plate.
[ترجمه گوگل]او نحوه لباس پوشیدن را یاد گرفت و تبدیل به یک بشقاب مد شد
[ترجمه ترگمان]یاد گرفت چگونه لباس بپوشد و یک بشقاب چینی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wild Card: This trendy Pucci mini is a major risk, but it would give Stone instant fashion plate cred.
[ترجمه گوگل]وایلد کارت: این مینی پوچی مد روز یک خطر بزرگ است، اما به استون اعتبار بشقاب مد فوری می‌دهد
[ترجمه ترگمان]گرین کارت: این مینی Pucci مد روز یک ریسک بزرگ است، اما اعتبار و اعتبار آن به استون کورت خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In an interview last July with the state-run China Daily, Tao also credited his time in Paris for making him something of a fashion plate.
[ترجمه گوگل]در ژوئیه گذشته در مصاحبه ای با روزنامه دولتی چاینا دیلی، تائو همچنین زمان خود را در پاریس به خاطر ساختن او چیزی شبیه به یک بشقاب مد عنوان کرد
[ترجمه ترگمان]تائو در مصاحبه ای که در ماه جولای گذشته با روزنامه دولتی چین دیلی برگزار شد، همچنین از زمان خود در پاریس برای ساخت چیزی از یک بشقاب چینی قدردانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was some real falsity when they came to treat the Goddess of Mercy as a fashion plate of the court today.
[ترجمه گوگل]زمانی که آنها آمدند با الهه رحمت به عنوان یک بشقاب مد دربار رفتار کنند، مقداری دروغ واقعی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن ها برای برخورد با الهه سرور به عنوان یک صفحه مد در دادگاه حاضر شدند، یک اشتباه واقعی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم شیک پوش (اسم)
dude, fashion plate

شکل یا عکس ژورنال مد (اسم)
fashion plate

پیشنهاد کاربران

بپرس