far flung

/ˈfɑːrˈfləŋ//fɑːflʌŋ/

گسترده، پخش، پراکنده، وسیع، دور افتاده، اقصی، دور دست، پرت و دور افتاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: widely scattered or extensive.

- a far-flung empire
[ترجمه ویرایشگر] یک امپراتوری بزرگ
|
[ترجمه گوگل] یک امپراتوری دوردست
[ترجمه ترگمان] یه امپراطوری دور افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: far away.

انگلیسی به انگلیسی

• far-flung places are a long distance away.
far-flung means covering a very wide area or extending to distant places.

پیشنهاد کاربران

۱. گسترده. وسیع ۲. دامنه دار . ۲. دور. دور دست. اقصی
مثال:
And he had given them far - flung hopes.
و او به آنها امیدهای وسیع و گسترده داده بود.
دور و دراز
اقصی نقاط ( دنیا )
دور دست
دور. دور دست
مترادف:
remote
دور افتاده - دور

بپرس