famish

/ˈfæmɪʃ//ˈfæmɪʃ/

معنی: گرسنگی کشیدن، گرسنگی دادن
معانی دیگر: سخت گرسنه کردن یا شدن، از گرسنگی بی تاب کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: famishes, famishing, famished
• : تعریف: to cause to suffer from severe hunger.

- The failure of the crops and the long winter that followed famished the settlers.
[ترجمه گوگل] شکست محصول و زمستان طولانی پس از آن، ساکنان را گرسنه کرد
[ترجمه ترگمان] ناکامی محصول و زمستان طولانی که از گرسنگی ساکنین را به دنبال داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: famishes, famishing, famished
• : تعریف: to experience great hunger or death by starvation.
مترادف: starve

- Many of the peasants famished that year.
[ترجمه گوگل] بسیاری از دهقانان در آن سال گرسنه شدند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دهقانان آن سال گرسنه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. What's for supper? I'm famished.
[ترجمه گوگل]برای شام چی؟ من گرسنه ام
[ترجمه ترگمان]شام چیست؟ از گرسنگی می میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Isn't dinner ready? I'm famished.
[ترجمه گوگل]شام آماده نیست؟ من گرسنه ام
[ترجمه ترگمان]شام آماده نیست؟ از گرسنگی می میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The child looked half famished.
[ترجمه گوگل]کودک نیمه گرسنه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کودک از گرسنگی نیمه جان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was famished, having had no food or sleep for thirty hours.
[ترجمه س، رضایی] داشتم از گرسنگی میمردم، سی ساعت نه چیزی خورده بودم نه خوابیده بودم
|
[ترجمه گوگل]من گرسنه بودم و سی ساعت بود که غذا و خواب نداشتم
[ترجمه ترگمان]من از گرسنگی داشتم و برای سی ساعت خواب یا خواب دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When's lunch? I'm famished!
[ترجمه گوگل]ناهار کی؟ من گرسنه ام!
[ترجمه ترگمان]ناهار کی؟ من گشنمه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What's for dinner? I'm absolutely famished.
[ترجمه گوگل]شام چی داریم؟ من کاملا گرسنه ام
[ترجمه ترگمان]برای شام چه خبر است؟ من کاملا گرسنه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I suppose a dearth of food can famish you and make you anxious to believe any promise of a better life, regardless of your mental faculty .
[ترجمه گوگل]گمان می‌کنم کمبود غذا می‌تواند شما را گرسنه کند و شما را نگران کند که هر وعده زندگی بهتر را بدون توجه به توانایی ذهنی‌تان باور کنید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم کمبود غذا می تواند باعث شود شما بتوانید قول بدهید که زندگی بهتر از یک زندگی بهتر را باور کنید، صرف نظر از استعداد روحی شما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are famish for food.
[ترجمه گوگل]آنها گرسنه غذا هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای غذا آماده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Have some dinner with us - you must be famished!
[ترجمه س، رضایی] کمی شام با ما بخور، باید خیلی گرسنه باشی
|
[ترجمه گوگل]با ما شام بخورید - حتما گرسنه هستید!
[ترجمه ترگمان]با ما شام بخور - حتما از گرسنگی می میری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By the time Edward returned with a tray of beer-cans the fire was blazing with famished enthusiasm.
[ترجمه گوگل]زمانی که ادوارد با یک سینی قوطی آبجو بازگشت، آتش از شوق گرسنگی شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که ادوارد با یک سینی آبجو برگشت، آتش از شور و شوق می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The littlest kid got killed on the Ross road, hit by a truck, wandering about on her own, famished.
[ترجمه گوگل]کوچکترین بچه در جاده راس کشته شد، با یک کامیون تصادف کرد، در حالی که خودش سرگردان بود، گرسنه بود
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین بچه ای که در جاده راس کشته شد، با یک کامیون تصادف کرده بود و از گرسنگی و گرسنگی در حال پرسه زدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The LORD will be terrible unto them: for he will famish all the gods of the earth; and men shall worship him, every one from his place, even all the isles of the heathen.
[ترجمه گوگل]خداوند برای آنها وحشتناک خواهد بود، زیرا او همه خدایان زمین را گرسنه خواهد کرد و مردم او را پرستش خواهند کرد، هر کس از محل خود، حتی تمام جزایر امتها
[ترجمه ترگمان]خداوند بر آن ها وحشت آور خواهد بود؛ زیرا او همه خدایان دنیا را از دست خواهد داد؛ و مردم او را ستایش خواهند کرد، همه از جایگاه خود، حتی همه جزیره های بت پرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The LORD will not suffer the soul of the righteous to famish: but he casteth away the substance of the wicked.
[ترجمه گوگل]خداوند جان عادل را قحطی نمی کند، بلکه مال شریر را می اندازد
[ترجمه ترگمان]خداوند روح نیکوکار و درستکار خود را رنج نخواهد داد؛ اما او جسم شریر و شریر را از خود دور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرسنگی کشیدن (فعل)
famish, starve

گرسنگی دادن (فعل)
hunger, famish, starve

انگلیسی به انگلیسی

• be hungry, suffer from hunger; make hungry; starve to death

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : famish
✅️ اسم ( noun ) : famishment
✅️ صفت ( adjective ) : famished
✅️ قید ( adverb ) : _
گرسنگی کشیدن i'm famished

بپرس