familiarized

/fəˈmɪljəˌraɪz//fəˈmɪlɪəraɪz/

(verb transitive) اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، معلوم کردن، خودمانی کردن

جمله های نمونه

1. newspapers familiarized the term "circulation"
روزنامه ها واژه ی ((تیراژ)) را شناساندند.

2. I familiarized myself with everyone's name before the meeting.
[ترجمه گوگل]قبل از جلسه با نام همه آشنا شدم
[ترجمه ترگمان]قبل از جلسه با اسم همه آشنا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The goal of the experiment was to familiarize the people with the new laws.
[ترجمه گوگل]هدف از این آزمایش آشنایی مردم با قوانین جدید بود
[ترجمه ترگمان]هدف از این آزمایش آشنا کردن مردم با قوانین جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'll need time to familiarize yourself with our office procedures.
[ترجمه گوگل]برای آشنایی با مراحل اداری ما به زمان نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به زمان احتیاج خواهید داشت که خودتان را با روش های ما آشنا شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is incumbent upon all users of this equipment to familiarize themselves with the safety procedure.
[ترجمه گوگل]بر همه کاربران این تجهیزات واجب است که با روش ایمنی آشنا شوند
[ترجمه ترگمان]لازم است که تمام کاربران این تجهیزات با رویه ایمنی آشنا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We spent a few minutes familiarizing ourselves with the day's schedule.
[ترجمه گوگل]دقایقی با برنامه روز آشنا شدیم
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه وقت را با برنامه روزانه سپری کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Employees must familiarize themselves with the health and safety manual.
[ترجمه گوگل]کارمندان باید با کتابچه راهنمای ایمنی و بهداشت آشنا شوند
[ترجمه ترگمان]کارکنان باید خود را با دستورالعمل سلامت و ایمنی آشنا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The aim of the course was to familiarize students with the uses of the Internet.
[ترجمه گوگل]هدف از این دوره آشنایی دانشجویان با کاربردهای اینترنت بود
[ترجمه ترگمان]هدف این دوره آشنا کردن دانش آموزان با استفاده از اینترنت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We ask students to write essays under examination conditions, with the deliberate aim of familiarizing them with these conditions.
[ترجمه گوگل]از دانش‌آموزان می‌خواهیم که در شرایط امتحانی انشا بنویسند، با هدف آشنایی آنها با این شرایط
[ترجمه ترگمان]ما از دانش آموزان بخواهید تا مقالات تحت شرایط معاینه را با هدف آشنا کردن آن ها با این شرایط بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To familiarize pupils with the use of outside databases e. g. Prestel.
[ترجمه گوگل]برای آشنایی دانش‌آموزان با استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی خارجی g پرستل
[ترجمه ترگمان]آشنایی با دانش آموزان با استفاده از پایگاه های اطلاعاتی بیرونی گرم Prestel
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To familiarize pupils with the creation and use of a database.
[ترجمه گوگل]آشنایی دانش آموزان با ایجاد و استفاده از پایگاه داده
[ترجمه ترگمان]آشنایی با دانش آموزان با ایجاد و استفاده از یک پایگاه داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Besides, the way our winter has been going, it seemed like the year to familiarize myself with snowshoes.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، زمستانی که ما می گذرد، سالی بود که با کفش های برفی آشنا شدم
[ترجمه ترگمان]از آن گذشته، از این راه که زمستان ما شروع به رفتن کرده بود، به نظر می رسید که آن سال برای من مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Worcester was a good quiet place to begin, he said, to familiarize myself with the feel of the stage.
[ترجمه گوگل]او گفت که ووستر مکان آرام خوبی برای شروع بود تا با حس صحنه آشنا شوم
[ترجمه ترگمان]او گفت که ووستر جای مناسبی برای شروع است تا با احساس این صحنه آشنا شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I encourage you to familiarize yourself with the options for leave to which you may be entitled.
[ترجمه گوگل]من شما را تشویق می کنم که خود را با گزینه های مرخصی که ممکن است مستحق آن باشید آشنا کنید
[ترجمه ترگمان]من شما را تشویق می کنم که با گزینه هایی که ممکن است استحقاق آن را داشته باشید آشنا شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Taylor familiarized himself with existing designs, borrowing features from several.
[ترجمه گوگل]تیلور خود را با طرح های موجود آشنا کرد و از چندین ویژگی وام گرفت
[ترجمه ترگمان]تیلور با طرح های موجود آشنا شد و ویژگی های قرض گرفتن را از چندین مورد قرض گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• accustomed, acclimatized, habituated; made well-known, made commonplace, made ordinary (also familiarised)

پیشنهاد کاربران

بپرس