familiarization

/fəˌmɪljəraɪˈzeɪʃən//fəˌmɪljəraɪˈzeɪʃən/

معنی: اشنا کردن
معانی دیگر: اشنا کردن

جمله های نمونه

1. Here familiarization can be partially achieved by conducting a reference interview with the end user.
[ترجمه گوگل]در اینجا می توان تا حدی با انجام مصاحبه مرجع با کاربر نهایی به آشنایی دست یافت
[ترجمه ترگمان]این آشنایی می تواند تا حدی با انجام یک مصاحبه مرجع با کاربر نهایی به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Participates in product design meetings for familiarization with project requirements and objectives.
[ترجمه گوگل]برای آشنایی با الزامات و اهداف پروژه در جلسات طراحی محصول شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]انطباق در جلسات طراحی محصول برای آشنایی با الزامات و اهداف پروژه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trip was to inspect and get familiarization with the machinery being produced by Pratt & Whitney .
[ترجمه گوگل]این سفر برای بازرسی و آشنایی با ماشین آلات تولید شده توسط پرت اند ویتنی بود
[ترجمه ترگمان]این سفر برای بازرسی و آشنا شدن با ماشینی که توسط پرت & ویتنی تولید می شد، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The familiarization with psychological features of young students may impose great impact on mind education effect.
[ترجمه گوگل]آشنایی با ویژگی‌های روان‌شناختی دانش‌آموزان جوان ممکن است تأثیر زیادی بر تأثیر تربیت ذهنی بگذارد
[ترجمه ترگمان]آشنایی با ویژگی های روان شناختی دانش آموزان جوان می تواند تاثیر زیادی بر روی تاثیر تحصیلی بر تحصیل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His familiarization with several operating system make him the best candidate for this position.
[ترجمه گوگل]آشنایی او با چندین سیستم عامل او را به بهترین کاندید برای این سمت تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]آشنایی او با چندین سیستم عملیاتی، او را بهترین کاندیدا برای این موقعیت می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stability and usability were influenced by the optimization and the familiarization of teachers and pupils.
[ترجمه گوگل]پایداری و قابلیت استفاده تحت تأثیر بهینه سازی و آشنایی معلمان و دانش آموزان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ثبات و قابلیت استفاده تحت تاثیر بهینه سازی و آشنایی معلمان و دانش آموزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This includes previous experience in other jobs both within outside the Company and on the job training and familiarization .
[ترجمه گوگل]این شامل تجربه قبلی در مشاغل دیگر هم در خارج از شرکت و هم آموزش و آشنایی در حین کار است
[ترجمه ترگمان]این شامل تجربه قبلی در مشاغل دیگر هم در خارج از شرکت و در آموزش شغلی و آشنایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشنا کردن (اسم)
familiarization

انگلیسی به انگلیسی

• process of becoming well acquainted; becoming familiar with something; publicizing; act of making something common knowledge (also familiarisation)

پیشنهاد کاربران

فرآیند یادگیری
( n ) آشنا سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : familiarize
✅️ اسم ( noun ) : family / familiarity / familiarization
✅️ صفت ( adjective ) : familiar / familial / family
✅️ قید ( adverb ) : familiarly

بپرس