falsity


دروغ بودن، کذب، غلط بودن، اشتباه بودن، خطاکاری، نابکاری، دغلکاری، عدم صداقت، ریاکاری، خیانت، دو رویی، بد عهدی، بی وفایی، (بیشتر جمع) دروغ، دروغگویی، دروغ پردازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: falsities
(1) تعریف: the nature or state of being false; falseness.
متضاد: truth, truthfulness, veracity, verity
مشابه: fallacy

(2) تعریف: something false; lie or falsehood.
متضاد: truth, verity
مشابه: falsehood, lie

جمله های نمونه

1. the falsity of her smile
ساختگی بودن لبخند او

2. the falsity of his claims
دروغ بودن ادعاهای او

3. the falsity of his scientific theories
نادرست بودن نظریات علمی او

4. soon, the falsity of his allies became evident
بزودی بدعهدی متحدان او آشکار شد.

5. It was difficult to convict him of the falsity of his beliefs.
[ترجمه گوگل]محکوم کردن او به نادرستی اعتقاداتش دشوار بود
[ترجمه ترگمان]سخت بود که او را به خاطر فریب دادن beliefs سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have shown the falsity of the story.
[ترجمه گوگل]ما نادرستی داستان را نشان دادیم
[ترجمه ترگمان]ما حقیقت داستان را به ما نشان داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The falsity of universal statements can be deduced from suitable singular statements.
[ترجمه گوگل]نادرستی گزاره های جهانی را می توان از گزاره های مفرد مناسب استنباط کرد
[ترجمه ترگمان]کذب اظهارات جهانی را می توان از صورت های singular مناسب استنباط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His falsity and hollowness are not just the opposite of the true and the wholesome, but threaten to undermine it.
[ترجمه گوگل]کاذب و توخالی بودن او نه تنها بر خلاف حقیقت و سالم است، بلکه تهدیدی برای تضعیف آن است
[ترجمه ترگمان]falsity و توخالی او دقیقا مخالف حقیقت و سالم نیستند، بلکه تهدیدی برای تضعیف آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Falsity is falsity, while truth is truth.
[ترجمه گوگل]باطل کاذب است، در حالی که حقیقت حقیقت است
[ترجمه ترگمان]حقیقت ساختگی است و حقیقت حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was some real falsity when they came to treat the Goddess of Mercy as a fashion plate of the court today.
[ترجمه گوگل]زمانی که آنها آمدند با الهه رحمت به عنوان یک بشقاب مد دربار رفتار کنند، مقداری دروغ واقعی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن ها برای برخورد با الهه سرور به عنوان یک صفحه مد در دادگاه حاضر شدند، یک اشتباه واقعی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her sense of Mrs. Penniman's innocent falsity lain dormant, began to haunt her again.
[ترجمه گوگل]احساس او از دروغگویی معصومانه خانم پنیمن خفته بود، دوباره شروع به آزار او کرد
[ترجمه ترگمان]احساس او از دروغ و دروغ خانم پنی من که به خواب رفته بود، دوباره به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Education showed him the falsity of his superstitions.
[ترجمه گوگل]آموزش و پرورش نادرست بودن خرافاتش را به او نشان داد
[ترجمه ترگمان]تعلیم و تربیت دروغ superstitions را به وی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Argument could not determine its truth or falsity.
[ترجمه گوگل]استدلال نمی تواند درستی یا نادرستی آن را مشخص کند
[ترجمه ترگمان]بحث نمی تواند حقیقت یا دروغ آن را تعیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If any falsity, I, the shipper, will take all the compensation and legal liability caused.
[ترجمه گوگل]در صورت هرگونه جعل، من، فرستنده، تمام غرامت و مسئولیت قانونی ناشی از آن را بر عهده خواهم گرفت
[ترجمه ترگمان]اگر دروغی باشد، من، the، تمام جبران و مسئولیت قانونی را به عهده می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm not interested in the truth or falsity of what you are saying.
[ترجمه گوگل]من به درستی یا نادرستی آنچه شما می گویید علاقه ای ندارم
[ترجمه ترگمان]من علاقه ای به حقیقت یا دروغ گفتن شما ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lack of truthfulness, falseness; disloyalty; deception
the falsity of something is the fact that it is untrue; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ناحق ، اشتباه ، خطا ، گناه
نادرستی، غلط بودگی

بپرس