fall in


معنی: فرو ریختن
معانی دیگر: 1- فروریختن، (طاق و غیره) پایین آمدن 2- توافق کردن 3- (مشق نظامی) به خط شدن، صف بستن

جمله های نمونه

1. Figures published today show another fall in the rate of inflation.
[ترجمه گوگل]ارقام منتشر شده امروز حاکی از کاهش دوباره نرخ تورم است
[ترجمه ترگمان]آمار منتشر شده امروز نشان دهنده افت دیگری در نرخ تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The fall in the number of deaths from heart disease is generally attributed to improvements in diet.
[ترجمه گوگل]کاهش تعداد مرگ و میر ناشی از بیماری قلبی به طور کلی به بهبود رژیم غذایی نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]کاهش تعداد مرگ ناشی از بیماری های قلبی به طور کلی به بهبود رژیم غذایی نسبت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dollar is expected to fall in the foreign exchange markets.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود دلار در بازارهای ارز کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که دلار در بازارهای ارز خارجی سقوط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't play by the river in case you fall in and drown!Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]در صورت افتادن و غرق شدن در کنار رودخانه بازی نکنید! دیکشنری جمله
[ترجمه ترگمان]در صورتی که غرق می شوید و غرق می شوید توسط رودخانه بازی نکنید! فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please don't talk to me. I fall in love so easily.
[ترجمه گوگل]لطفا با من صحبت نکن من خیلی راحت عاشق میشم
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم با من حرف نزن به این راحتی عاشق میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Love shouldn't fall in love with the people, but the helpless put not hand.
[ترجمه گوگل]عشق نباید عاشق مردم شود، اما ناتوان دست نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]عشق نباید با مردم عاشق شود، اما درماندگی دست او را رها نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When someone loves none, he will fall in love with anyone around him.
[ترجمه گوگل]وقتی کسی کسی را دوست نداشته باشد، عاشق اطرافیانش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]وقتی کسی کسی را دوست دارد، عاشق کسی در اطراف او خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A successful relationship requires fall in love many times, always with the the same person.
[ترجمه گوگل]یک رابطه موفق مستلزم عاشق شدن بارها و همیشه با همان شخص است
[ترجمه ترگمان]یک رابطه موفق نیاز به عاشق شدن در بسیاری از اوقات، همیشه با همان شخص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Give free to him when you fall in love and give free to love when you don't love.
[ترجمه گوگل]وقتی عاشق شدی به او رایگان بده و وقتی عاشق نشدی به عشقش رایگان بده
[ترجمه ترگمان]زمانی که عاشق می شوید و زمانی که دوست ندارید، عشق را رها کنید، به او آزادی بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I love you even if you fall in love with another of her.
[ترجمه گوگل]دوستت دارم حتی اگر عاشق یکی دیگر از او باشی
[ترجمه ترگمان] حتی اگه عاشق یکی دیگه هم بشی، دوستت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The war, and the corresponding fall in trade, have had a devastating effect on the country.
[ترجمه گوگل]جنگ و کاهش تجارت متعاقب آن، تأثیر مخربی بر کشور داشته است
[ترجمه ترگمان]جنگ و سقوط مربوطه در تجارت اثر مخربی بر کشور داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The exchange rate is likely to fall in the near future .
[ترجمه گوگل]احتمال کاهش نرخ ارز در آینده نزدیک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نرخ ارز احتمالا در آینده نزدیک کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Observers are predicting a fall in interest rates.
[ترجمه گوگل]ناظران کاهش نرخ بهره را پیش بینی می کنند
[ترجمه ترگمان]ناظران پیش بینی می کنند که نرخ بهره کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It takes no time to fall in love, but it takes you years to know what love is.
[ترجمه گوگل]عاشق شدن زمان نمی برد، اما سالها طول می کشد تا بفهمی عشق چیست
[ترجمه ترگمان]وقت آن نیست که عاشق شوید، اما سال ها طول می کشد تا بدانید عشق چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A lot of companies will profit from the fall in interest rates.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها از کاهش نرخ بهره سود خواهند برد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها از افت نرخ بهره سود خواهند برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرو ریختن (فعل)
founder, cave, disintegrate, crumble, collapse, pour down, fall in, fall to pieces, tumble down

انگلیسی به انگلیسی

• collapse inward

پیشنهاد کاربران

وارد شدن
ورود کردن
Arrive رسیدن
to start walking or forming a line of people�behind�someone elsebehind.
�His men fell in behind him.
عاشق کسی شدن
I was 20 when I fell in love.
fall in with sth = با فکر و ایده ای موافقت و پیروی کردن
( Fall in ( with SB= با کسی رفیق و صمیمی شدن

بپرس