falafel

/fəˈlæfl//fəˈlæfl/

(از ریشه ی عربی : فلافل) شامی (با آرد نخودچی)، ساندویچ ساخته شده با این شامی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a deep-fried croquette or patty made of ground chickpeas, fava beans, and spices.

(2) تعریف: a sandwich made of falafel, diced tomato or cucumber, sometimes onions or lettuce, and a sauce, usu. stuffed into pita bread.

جمله های نمونه

1. Next, Peters wants to experiment with insect falafel and a dough for cooking and baking.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، پیترز می خواهد فلافل حشرات و خمیری برای پخت و پز و پخت را آزمایش کند
[ترجمه ترگمان]سپس، پیترز می خواهد با فلافل حشرات و یک خمیر برای پخت و پخت آزمایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "And falafel, " she said, referring to the fried chickpea patties, a big part of the cuisine.
[ترجمه گوگل]او با اشاره به نخود سرخ شده که بخش بزرگی از غذا است، گفت: «و فلافل»
[ترجمه ترگمان]او با اشاره به patties سرخ شده و یک قسمت بزرگ از غذاها گفت: \" و فلافل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How to mix ingredients to make falafel; learn more about making traditional Middle Eastern food in this free cooking video.
[ترجمه گوگل]نحوه مخلوط کردن مواد برای تهیه فلافل; در این ویدیوی آشپزی رایگان درباره تهیه غذاهای سنتی خاورمیانه بیشتر بدانید
[ترجمه ترگمان]چگونه مواد اولیه را برای فلافل تهیه کنید؛ بیشتر در مورد ساختن غذاهای خاور میانه سنتی در این ویدیو آشپزی رایگان یاد بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A falafel will cost less than $ and a bed for the night will be less than $
[ترجمه گوگل]قیمت فلافل کمتر از دلار و تخت خواب شبانه کمتر از دلار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک فلافل کم تر از یک دلار هزینه دارد و یک تخت خواب برای شب کم تر از یک دلار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Labneh, hummous and falafel are all popular choices and are usually served alongside olive oil, lamb sausage, jam and butter, turkey or beef mortadella.
[ترجمه گوگل]لبنه، هوموس و فلافل همگی انتخاب‌های محبوبی هستند و معمولاً در کنار روغن زیتون، سوسیس بره، مربا و کره، بوقلمون یا گوشت گاو سرو می‌شوند
[ترجمه ترگمان]Labneh، hummous و فلافل همه انتخاب های محبوب هستند و معمولا در کنار روغن زیتون، گوشت بره، مربا و کره، بوقلمون و یا گوشت گاو سرو کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Opt for the falafel kebab.
[ترجمه گوگل]فلافل کباب را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]برای فلافل Opt انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Falafel, on the other hand, is great and sets new standard for falafel crunch.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، فلافل عالی است و استانداردهای جدیدی را برای ترش فلافل تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]فلافل از طرف دیگر بزرگ است و استاندارد جدیدی برای crunch فلافل فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The usual Middle Eastern staples are available: lamb or chicken shawarma, falafel and Lebanese-style salads, eggs, cheese and couscous.
[ترجمه گوگل]غذاهای معمولی خاورمیانه در دسترس هستند: شاورما بره یا مرغ، فلافل و سالاد به سبک لبنانی، تخم مرغ، پنیر و کوسکوس
[ترجمه ترگمان]کالاهای اصلی خاور میانه در دسترس هستند: گوشت بره یا مرغ، سالاد میوه و غذاهای لبنانی، تخم مرغ، پنیر و couscous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the band's last self-released album on their own label Falafel Records before signing with Kung Fu Records in 2000.
[ترجمه گوگل]این آخرین آلبوم منتشر شده توسط خود گروه در لیبل خودشان Falafel Records قبل از امضای قرارداد با Kung Fu Records در سال 2000 است
[ترجمه ترگمان]این آلبوم آخرین آلبوم خود منتشر شده با نام \"فلافل\" است قبل از امضای کتاب \"کونگ فو\" در سال ۲۰۰۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When you're stumbling home, grab a cheap late-night "poelser" (hot dog) or falafel, just as the locals do.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه می روید، یک «پوئلسر» (هات داگ) یا فلافل ارزان آخر شب بگیرید، درست مانند مردم محلی
[ترجمه ترگمان]زمانی که به خانه سکندری می روید، یک \"سگ داغ\" (سگ داغ)یا فلافل را درست همانطور که افراد محلی انجام می دهند، بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unlike me, who gets food poisoning at thedrop of a falafel, Linda hadn't vomited since childhood, so the experienceunnerved her.
[ترجمه گوگل]بر خلاف من که با یک قطره فلافل مسمومیت غذایی می‌گیرم، لیندا از کودکی استفراغ نکرده بود، بنابراین این تجربه او را عصبی کرد
[ترجمه ترگمان]بر خلاف من که در thedrop فلافل فروشی دچار مسمومیت غذایی می شود لیندا از کودکی تا حالا استفراغ نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For lunch overlooking the water, head to the Bur Dubai abra (water taxi stop) where the Arabic restaurant Bayt Al Wakeel has served mint tea and falafel since 193
[ترجمه گوگل]برای ناهار مشرف به آب، به Bur Dubai Abra (ایستگاه تاکسی های آبی) بروید، جایی که رستوران عربی بیت الوکیل چای نعناع و فلافل را از سال 193 سرو می کند
[ترجمه ترگمان]برای ناهار، مشرف به آب، سر تا بور دبی abra (توقف تاکسی آب)که در آن رستوران عربی بیت آل وکیل از ۱۹۳ میلادی به چای نعناع و فلافل خدمت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meat is superb, and it also offers great fish 'n' chips or vegetarian options such as falafel.
[ترجمه گوگل]گوشت فوق العاده است، و همچنین چیپس ماهی و یا گزینه های گیاهی مانند فلافل را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]گوشت بسیار عالی است و همچنین ماهی بزرگی از چیپس و یا گزینه های گیاهی مانند فلافل را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not only halal, Baqir says that one can find almost every type of eastern dishes like lamb kabab, chicken baryani and falafel sandwiches in the campus stalls.
[ترجمه گوگل]نه تنها حلال، بلکه باقر می گوید که تقریباً هر نوع غذای شرقی مانند کباب بره، بریانی مرغ و ساندویچ فلافل را می توان در غرفه های دانشگاه پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]باقر می گوید که نه تنها حلال، می توان تقریبا هر نوع غذای شرقی مانند گوشت بره، مرغ baryani و ساندویچ فلافل را در غرفه های محوطه دانشگاه پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• middle eastern dish made from small fried balls of ground chickpeas and seasonings

پیشنهاد کاربران

fried balls of spicy food made from chickpeas ( = pale brown round beans )
فلافل
falafel

بپرس