faithful

/ˈfeɪθ.fəl//ˈfeɪθ.fəl/

معنی: پایدار، با ایمان، با وفا
معانی دیگر: وفادار، صدیق، پای بند، فریور، (زن و شوهر) نجیب، از روی وظیفه شناسی، با وجدان، از روی فداکاری، با از خود گذشتگی، پروپا قرص، همیشگی، درست، صحیح، اصیل، دقیق، معتبر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: fulfilling one's duty or obligations in life.
مترادف: duteous, dutiful, loyal
متضاد: derelict, faithless
مشابه: dedicated, devoted

- a faithful servant
[ترجمه گوگل] یک خدمتگزار مومن
[ترجمه ترگمان] یک خدمتکار باوفا …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: giving allegiance to a person, cause, or ideal.
مترادف: loyal
متضاد: apostate, faithless, perfidious, unfaithful
مشابه: constant, devoted, true

- faithful to God
[ترجمه گوگل] وفادار به خدا
[ترجمه ترگمان] به خدا وفادار باش،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- faithful to his king
[ترجمه گوگل] وفادار به پادشاهش
[ترجمه ترگمان] به پادشاه وفادار بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- faithful to her ideals and principles
[ترجمه گوگل] به آرمان ها و اصول خود وفادار است
[ترجمه ترگمان] به ایده ها و اصول خود وفادار بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: reliable or trustworthy.
مترادف: dependable, reliable, trustworthy, trusty
متضاد: treacherous, unfaithful, unreliable
مشابه: constant, devoted, fast, good, loyal, stable, staunch, steadfast, true

- a faithful friend
[ترجمه گوگل] یک دوست وفادار
[ترجمه ترگمان] یک دوست وفادار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: adhering to fact.
مترادف: true
متضاد: inaccurate, unfaithful
مشابه: accurate, close, factual, realistic, truthful

- a faithful representation
[ترجمه گوگل] یک نمایندگی وفادار
[ترجمه ترگمان] یک نمایش صادقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: sexually loyal; not having sexual relations with those other than one's partner or spouse.
متضاد: adulterate, adulterous, unfaithful
اسم ( noun )
مشتقات: faithfully (adv.), faithfulness (n.)
(1) تعریف: the loyal supporters of a group, organization, or cause.
مترادف: adherents, supporters
مشابه: true believers

(2) تعریف: the devoted followers of a religion, esp. Christianity or Islam (usu. prec. by the).
مترادف: adherents
متضاد: infidel
مشابه: followers, true believers

جمله های نمونه

1. faithful friends
دوستان وفادار

2. a faithful copy
نسخه ی معتبر

3. a faithful wife
زن نجیب

4. her faithful attendance at all of the meetings
حضور فداکارانه ی او در کلیه ی جلسات

5. years of faithful service to this bank
سال ها خدمت صادقانه به این بانک

6. her husband was not faithful to her
شوهرش به او خیانت می کرد.

7. the communion of the faithful and the committed
امت با ایمان و متعهد

8. There is no friend so faithful as a good book.
[ترجمه کامگار] دوستی با وفاتر از کتاب نیست
|
[ترجمه گوگل]هیچ دوستی به اندازه یک کتاب خوب وفادار نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ دوستی به اندازه یک کتاب خوب وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are all faithful listeners to the program.
[ترجمه گوگل]همه ما شنوندگان وفادار برنامه هستیم
[ترجمه ترگمان]ما همه شنوندگان وفادار به برنامه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He remained faithful to the ideals of the party until his death.
[ترجمه گوگل]او تا زمان مرگ به آرمان های حزب وفادار ماند
[ترجمه ترگمان]او تا حد مرگ وفادار مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her pledge to remain faithful was his anchor when in prison.
[ترجمه گوگل]عهد او برای وفادار ماندن لنگر او در زمان زندان بود
[ترجمه ترگمان]تعهد او برای وفادار ماندن، لنگر او در زندان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had been faithful to her promise to guard this secret.
[ترجمه گوگل]او به قول خود برای حفظ این راز وفادار بود
[ترجمه ترگمان]به قولی که داده بود تا از این راز محافظت کند وفادار مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was faithful to his promise wife.
[ترجمه گوگل]او به همسرش وفادار بود
[ترجمه ترگمان]به همسرش وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was rewarded for her 40 years' faithful service with the company.
[ترجمه گوگل]او به خاطر 40 سال خدمت صادقانه خود در این شرکت پاداش گرفت
[ترجمه ترگمان]او برای ۴۰ سال خدمت صادقانه با شرکت پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hollis was a good and faithful friend .
[ترجمه گوگل]هالیس دوست خوب و وفاداری بود
[ترجمه ترگمان] هالیس \"یه دوست خوب و وفادار بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They asked for donations from the party faithful.
[ترجمه گوگل]آنها از طرفداران حزب کمک خواستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار کمک های خیریه این حزب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He had remained entirely faithful to his wife.
[ترجمه گوگل]او کاملاً به همسرش وفادار مانده بود
[ترجمه ترگمان]کام لا به همسرش وفادار مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

با ایمان (صفت)
believing, faithful

با وفا (صفت)
fast, loyal, faithful, unfailing, trustable

تخصصی

[ریاضیات] باوفا

انگلیسی به انگلیسی

• loyal believers, loyal religious followers
loyal, devoted; accurate; true to the source, credible
if you are faithful to a person, organization, or idea, you remain firm in your support for them.
someone who is faithful to their husband, wife, or lover does not have a sexual relationship with anyone else.
a faithful account, translation, or adaptation of a book represents the facts or the original book accurately.

پیشنهاد کاربران

وفاسگال. [ وَ س ِ ] ( نف مرکب ) وفاسگالنده. آنکه وفا پیشه خود سازد. وفااندیش. وفادار. ( آنندراج ) . || خیرخواه و نیک اندیش. || خوش نفس. ( ناظم الاطباء ) .
وفادار و پایبند
چیزی که سرجاش محکم باشه
مستحکم
ایستا
مثلن کسی که سر حرفش بمونه
سِوِر = جُم نخوردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : faith / faithfulness / faithlessness
✅️ صفت ( adjective ) : faithful / faithless
✅️ قید ( adverb ) : faithfully / faithlessly
true and accurate
درست و دقیق ( مثلا ترجمه ی دقیق )
پای بند
معتقد
در برخی جملات :
مومنان ( عابدان ) هم معنی میدهد
The tolling of the iron bell
Calls the faithful to their knees
بانگ ناقوس آهنین ، مومنان ( عبادت کنندگان را به زانو زدن فرا می خواند.
faithful z - module
z - مدول باوفا
وفادار
با وفا
پایدار
خوش قول
متعهد
نیت
the QUeen is faithful and affectionate
ملکه وفادار و مهربان است
وفاداری
به معنی وفادار
صادقانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس