fair minded


با انصاف، دادمند، دادور، دادگر، خیراندیش، بی غرض، بی حب و بغض، بی طرف، منصف، برابرنگر، منصفانه، دادگرانه، خیراندیشانه، برابرنگرانه، خالی از اغرا­ منصف، بی تعصب، بیطرفانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fair-mindedly (adv.), fair-mindedness (n.)
• : تعریف: impartial and without prejudice.
مشابه: candid, equitable

پیشنهاد کاربران

بپرس