fagged


معنی: مانده

جمله های نمونه

1. i am completely fagged out
از خستگی رمق ندارم.

2. Doesn't this sort of work fag you out?
[ترجمه گوگل]آیا این نوع کار شما را خسته نمی کند؟
[ترجمه ترگمان]این کارا تو رو بیرون نمی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This sort of work fag ged me out.
[ترجمه گوگل]این نوع کارها من را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]باز هم این کار از اینجا بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've got to tidy my room. What a fag!
[ترجمه گوگل]من باید اتاقم را مرتب کنم چه عجب!
[ترجمه ترگمان]باید اتاقم را مرتب کنم چه کونی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's gone outside for a quick fag.
[ترجمه گوگل]او به بیرون رفته است تا یک قلدر سریع کند
[ترجمه ترگمان]اون بیرون برای یه کونی تند رفته بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is too much of a fag.
[ترجمه گوگل]این بیش از حد فاجعه است
[ترجمه ترگمان]این خیلی بیشتر از یک fag
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The floor was littered with fag ends.
[ترجمه گوگل]زمین پر بود از انتها
[ترجمه ترگمان]کف اتاق پر از ته سیگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Travelling all that way to work every day is a real fag.
[ترجمه گوگل]هر روز این همه راه تا محل کار سفر کردن واقعاً یک مشکل است
[ترجمه ترگمان]سفر کردن تمام این راه ها برای کار کردن هر روز واقعا خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were fag ends all over the floor.
[ترجمه گوگل]سرتاسر زمین انتهاهای شنی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]ته کف اتاق ته کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's too much of a fag to go out.
[ترجمه گوگل]بیرون رفتن خیلی سخت است
[ترجمه ترگمان]بیرون رفتن خیلی زیاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can't be fagged to walk all the way there.
[ترجمه گوگل]من نمی‌توانم از این که تا آن‌جا راه بروم
[ترجمه ترگمان]خسته شدم از اینکه همه راه رو تا اونجا پیاده برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's such a fag to have to make your bed every morning.
[ترجمه گوگل]خیلی سخت است که هر روز صبح باید تختت را مرتب کنی
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح مجبور میشم تختت رو مرتب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You've been fagging away at your painting all morning,it's time you take a rest.
[ترجمه گوگل]تمام صبح از نقاشی خود غافل شده اید، وقت آن است که استراحت کنید
[ترجمه ترگمان]امروز صبح که مشغول نقاشی کردن بوده ای، حالا وقتش است که استراحت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Standing on your feet all day really fags you out.
[ترجمه گوگل]ایستادن روی پاهای خود در تمام روز واقعاً شما را خسته می کند
[ترجمه ترگمان] من تمام روز رو پای تو ایستادم تا حسابی fags
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I only caught the fag end of their conversation.
[ترجمه گوگل]من فقط به پایان تلخ مکالمه آنها پی بردم
[ترجمه ترگمان]من فقط دنباله بحث آن ها را گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانده (صفت)
stale, tired, weary, residuary, forworn, remaining, fagged, remained, fatigued, worn-out

انگلیسی به انگلیسی

• exhausted, extremely tired, drained of energy, weak (slang)
if someone is fagged or fagged out, they are very tired; used in informal english.

پیشنهاد کاربران

بپرس