fuzziness

جمله های نمونه

1. Maybe it was the fuzziness of the peak at Vishnu Temple or the faintness of the cliffs at Hopi Point.
[ترجمه گوگل]شاید این تیرگی قله در معبد ویشنو یا کم نور بودن صخره ها در نقطه هوپی بود
[ترجمه ترگمان]شاید این، ابهام قله در معبد ویشنو، یا ضعف صخره های ساحل Hopi بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From perspective of law's existence theory, fuzziness appeared to be the multifaceted nature of law.
[ترجمه گوگل]از منظر نظریه وجودی قانون، به نظر می رسد که فازی ماهیت چند وجهی قانون باشد
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه نظریه وجود قانون، fuzziness ماهیت multifaceted قانون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. First, for phonetic fuzziness, the main cause is the tiny change of the cooperative move of the vocal organs and the influence of conjunctive sounds in different contexts.
[ترجمه گوگل]اول، برای ابهام آوایی، علت اصلی تغییر اندک حرکت مشارکتی اندام های صوتی و تأثیر اصوات ربطی در زمینه های مختلف است
[ترجمه ترگمان]اول، برای گنگ کردن آوایی، علت اصلی تغییر کوچک حرکت تعاونی اعضا صوتی و تاثیر صداهای conjunctive در زمینه های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An inherent charasteristic of language, fuzziness refers to the indeterminacyinvolved in the analysis of linguistic unit or pattern.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های ذاتی زبان، مبهم بودن به عدم تعین دخیل در تحلیل واحد یا الگوی زبانی اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]ابهام ذاتی زبان، fuzziness به the در تجزیه و تحلیل واحد زبانی یا الگوی زبانی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both the fuzziness and the randomness of the basic variable and the state variable are considered in the present method.
[ترجمه گوگل]هم فازی بودن و هم تصادفی بودن متغیر پایه و متغیر حالت در روش حاضر در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]هر دو the و تصادفی بودن متغیر اساسی و متغیر حالت در روش حاضر در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nature of fuzziness is its unsharp referential boundary, it is the essence that acts as the major criterion in distinguishing fuzziness from generality, ambiguity, and vagueness.
[ترجمه گوگل]ماهیت فازی مرز ارجاعی نامشخص آن است، این ماهیت است که به عنوان معیار اصلی در تشخیص ابهام از کلیت، ابهام و مبهم عمل می کند
[ترجمه ترگمان]ماهیت گنگ بودن مرز ارجاعی اش است، همان ماهیت است که به عنوان معیار اصلی در تشخیص fuzziness، ابهام، ابهام و ابهام عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Considering the fuzziness of risk depiction, this thesis adopts fuzzy set to assess the index system.
[ترجمه گوگل]با توجه به فازی بودن ترسیم ریسک، این پایان نامه مجموعه فازی را برای ارزیابی سیستم شاخص اتخاذ می کند
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن ابهام از توصیف ریسک، این پایان نامه مجموعه فازی را برای ارزیابی سیستم شاخص اتخاذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Linguistic fuzziness has close relations with linguistic communication and they cannot be separated mutually.
[ترجمه گوگل]ابهام زبانی روابط نزدیکی با ارتباطات زبانی دارد و نمی توان آنها را از هم جدا کرد
[ترجمه ترگمان]فازی بودن زبانی ارتباط نزدیکی با ارتباط زبانی دارد و آن ها نمی توانند به طور متقابل از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper deals with the semantic fuzziness of polysemous nouns, homonymous nouns, and singular and plural nouns.
[ترجمه گوگل]این مقاله به مبهم بودن معنایی اسم های چندمعنی، اسم های متجانس و اسم های مفرد و جمع می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله با the معنایی اسم polysemous، اسم homonymous و اسامی مفرد و مفرد با هم سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fuzziness is an inherent characteristic of human language.
[ترجمه گوگل]مبهم بودن ویژگی ذاتی زبان انسان است
[ترجمه ترگمان]fuzziness یکی از ویژگی های ذاتی زبان انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The study on the fuzziness in language forms a new branch in linguistics - Fuzzy Linguistics.
[ترجمه گوگل]مطالعه مبهم در زبان شاخه جدیدی را در زبان شناسی تشکیل می دهد - زبان شناسی فازی
[ترجمه ترگمان]مطالعه در مورد fuzziness زبان یک شاخه جدید در زبان شناسی زبان شناسی و فازی را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The concept of Fuzziness is used in selecting the firing first for engineering application.
[ترجمه گوگل]مفهوم فازی در ابتدا در انتخاب شلیک برای کاربرد مهندسی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مفهوم of در انتخاب اولین بار برای کاربرد مهندسی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fuzziness is introduced into database systems to process this kind of obscure data, which leads to the emergence of fuzzy relational database.
[ترجمه گوگل]فازی برای پردازش این نوع داده های مبهم به سیستم های پایگاه داده وارد می شود که منجر به ظهور پایگاه داده رابطه ای فازی می شود
[ترجمه ترگمان]fuzziness به سیستم های پایگاه داده معرفی می شود تا این نوع داده های مبهم را پردازش کند که منجر به ظهور پایگاه داده رابطه ای فازی می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Semantic fuzziness and pragmatic fuzziness are both correlated and differentiated with each other.
[ترجمه گوگل]ابهام معنایی و فازی پراگماتیک هر دو با یکدیگر همبسته و متمایز هستند
[ترجمه ترگمان]فازی سازی معنایی و fuzziness واقع گرایانه هم با یکدیگر هم بسته و متمایز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As an inherent characteristic of language, fuzziness refers to the indeterminacy involved in the analysis of linguistic unit.
[ترجمه گوگل]فازی بودن به عنوان یک ویژگی ذاتی زبان به عدم تعین درگیر در تحلیل واحد زبانی اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان ویژگی ذاتی زبان، fuzziness به the که در تجزیه و تحلیل واحد زبانی دخیل هستند، اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] پرزدار - خاب دار

انگلیسی به انگلیسی

• lack of clarity, indistinctness, blurriness; softness, quality of being fuzzy or covered with fuzz

پیشنهاد کاربران

ابهام
گُنگی و سردرگمی
blurriness
نا دقیقی
گیج، گیجی و مانند آن
فازی بودن

بپرس