flagellate

/ˈflædʒəˌlet//ˈflædʒəleɪt/

معنی: تاژکدار، تازیانه زدن، تاژک دار شدن، شلاق زدن
معانی دیگر: به باد انتقاد گرفتن، دارای تاژک، تاژک دار (flagellated هم می گویند)، به شکل تاژک، تاژک سان، تاژک دیس

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flagellates, flagellating, flagellated
(1) تعریف: to strike with or as if with a whip; flog.
مشابه: flog, scourge, thrash, whip

(2) تعریف: to punish or drive by harsh methods.
مشابه: whip
صفت ( adjective )
• : تعریف: possessing one or more whiplike appendages used for locomotion, as certain one-celled organisms.
اسم ( noun )
مشتقات: flagellation (n.), flagellator (n.)
• : تعریف: any organism that possesses one or more whiplike appendages used for locomotion, esp. any of various related protozoa.

جمله های نمونه

1. But under bad condition, quantity of the flagellate increase and water become pollution.
[ترجمه گوگل]اما در شرایط بد، مقدار تاژک‌ها افزایش می‌یابد و آب آلوده می‌شود
[ترجمه ترگمان]اما تحت شرایط بد، مقدار the افزایش می یابد و آب آلودگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A single - celled microorganism, especially a flagellate protozoan of the genus Monas.
[ترجمه گوگل]یک میکروارگانیسم تک سلولی، به ویژه یک تک یاخته تاژک دار از جنس Monas
[ترجمه ترگمان]میکرو - single، به خصوص a flagellate از جنس Monas Monas
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. From that day on, the farmer would not flagellate his ox anymore.
[ترجمه گوگل]از آن روز به بعد، کشاورز دیگر گاو خود را تاژک نمی زد
[ترجمه ترگمان]از آن روز به بعد کشاورز دیگر آکس را شلاق نمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Cytophagocytesis of the flagellate to several micro-algae were compared in this paper.
[ترجمه گوگل]سیتوفاگوسیتوز تاژک داران به چندین ریز جلبک در این مقاله مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]رشد flagellate نسبت به جلبک بسیار میکرو در این مقاله مقایسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Narcissists may deny their mistakes or flagellate themselves into a froth of self-pitying hatred, but they never laugh at their imperfections.
[ترجمه گوگل]خودشیفته ها ممکن است اشتباهات خود را انکار کنند یا خود را تاژک بزنند و به کفری از نفرت ترحم برانگیز تبدیل شوند، اما هرگز به نقص های خود نمی خندند
[ترجمه ترگمان]narcissists ممکن است اشتباه ات خود را انکار کنند و یا خود را به ترکیبی از نفرت خود تبدیل کنند، اما هرگز به imperfections می خندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An obscure single-celled flagellate with a name like a character from an Asterix book - Trimastix - also turned out to have mitochondrial genes.
[ترجمه گوگل]یک تاژکدار تک سلولی مبهم با نامی مانند شخصیتی از کتاب آستریکس - Trimastix - نیز مشخص شد که دارای ژن های میتوکندریایی است
[ترجمه ترگمان]یک flagellate تک سلولی به نام یک کاراکتر از کتاب Asterix - Trimastix - هم به ژن های میتوکندری کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Relating to or caused by a flagellate organism.
[ترجمه گوگل]مربوط به ارگانیسم تاژک دار یا ناشی از آن
[ترجمه ترگمان]ارتباط با یا ایجاد یک ارگانیسم flagellate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This should certainly not be a taboo subject, but nor should it be used to flagellate the mass of teachers.
[ترجمه گوگل]این موضوع قطعاً نباید یک موضوع تابو باشد، اما نباید از آن برای تاژک زدن توده معلمان استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این موضوع قطعا نباید یک موضوع ممنوع باشد، بلکه نباید برای جلوگیری از جرم آموزگاران نیز مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The protective effects of selenium against zinc toxicity in the flagellate alga Pavlova viridis were investigated using transmission electron microscopy.
[ترجمه گوگل]اثرات محافظتی سلنیوم در برابر سمیت روی در جلبک تاژک دار Pavlova viridis با استفاده از میکروسکوپ الکترونی عبوری بررسی شد
[ترجمه ترگمان]اثرات حفاظتی سلنیوم علیه سمیت روی در پسماندهای flagellate و پاولوا با استفاده از میکروسکوپ الکترونی ترانسمیشن مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was cheap for us to culture and rapidly reproduce the flagellate.
[ترجمه گوگل]فرهنگ سازی و تکثیر سریع تاژک دار برای ما ارزان بود
[ترجمه ترگمان]این محصول برای ما ارزان بود و به سرعت the را تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tone differs from place to place — listening to a German official denounce deficits, my wife whispered, "We'll all be handed whips as we leave, so we can flagellate ourselves. "
[ترجمه گوگل]لحن از جایی به مکان دیگر متفاوت است - همسرم با گوش دادن به سخنان یک مقام آلمانی که کسری بودجه را محکوم می‌کند، زمزمه کرد: "همه ما در حین خروج شلاق به ما می‌دهند، تا بتوانیم خودمان را تاژک بزنیم "
[ترجمه ترگمان]همسر من نجوا کرد: \"این صدا از جایی به مکان دیگر متفاوت است - گوش دادن به یک مقام آلمانی نقص را محکوم می کند\"، همسرم زمزمه کرد: \" ما همه با شلاق تحویل خواهیم داد، بنابراین ما می توانیم خودمان را فریب دهیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاژکدار (صفت)
flagellate

تازیانه زدن (فعل)
flog, whip, lambast, lambaste, stripe, lick, flagellate, scourge, knout, rawhide

تاژک دار شدن (فعل)
flagellate

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

تخصصی

[زمین شناسی] تاژک داران

انگلیسی به انگلیسی

• beat with a whip, flog
having whip-like parts (biology); sending out runners or creepers (botany)
if someone flagellates themselves or someone else, they beat themselves or the other person, for example as an act of religious penance; a formal word.
if you flagellate yourself or someone else, you criticize yourself or them very severely; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قمه زدن ( در مراسم مذهبی )
flog ( someone ) , either as a religious discipline or for sexual gratification
"he flagellated himself with branches"
شلاق زدن، تازیانه زدن ( در مراسم مذهبی یا به عنوان لذت جنسی )

بپرس